مهدی اخوان ثالث
عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم
گردی نستردیم و غباری ننشاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلی او را ز در خانه براندیم
هر جا گذری غلغله شادی و شورست
ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم
و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم
من دانم و غمگین دلت ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و تو را ما نپراندیم
ماننده ی افسون زدگان ره به حقیقت
بستیم و جز افسانه ی بیهوده نخواندیم
از نه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم این زاویه ماندیم
طوفان بتکاند مگر امید که صد بار
عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۱/۱۶ ساعت ۱۲:۳۶ ب.ظ توسط هما
|
کار مانیست شناسایی راز گل سرخ کارماشایداین است که درافسون گل سرخ شناورباشیم پشت دانایی اردوبزنیم دست درجذبه یک برگ بشوییم وسرخوان برویم صبحهاوقتی خورسید درمی اید متولد بشویم هیجان هاراپرواز دهیم روی ادراک فضا،رنگ ،صدا ،پنجره،گل، نم بزنیم"