جامه رنگین نمی پوشی به کام

همه باوفایند تو گل بی وفایی

همه شدند رنگارنگ حتی گلها

باز کن

والپیپر موبایلتو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلم ، میتوان گفت که من چلچله لال توام، مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف ، سخت محتاج به گرمای پر و بال توام

راز

والپیپر موبایل   راز دل با كس نگفتم چون ندارم محرمی ، هر كه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم ، راز دل با آب گفتم تا نگويد با كسی ، عاقبت ورد زبان ماهی دريا شدم

مرا

والپیپر موبایلفرياد من از داغ توست ، بيهوده خاموشم مکن ، حالا که يادت ميکنم ، ديگر فراموشم مکن ، همرنگ دريا کن مرا ، يکبار معنا کن مرا

نوکیا

کمپانی نوکیا ساعاتی پیش گوشی موبایل N97 مجهز به صفحه کلید کامل QWERTY، صفحه لمسی ۳٫۵ اینچی و پشتیبانی کامل از اینترنت را معرفی نمود.

نوکیا n97

نوکیا n97

24 ساعت پیش از این، بر روی خروجی بسیاری از خبرگزاری ها حدس و گمان های بسیاری مبنی بر معرفی دستگاه جدیدی از نوکیا قرار گرفته بود. اما خوشبختانه شایعات معرفی یک گوشی منحصر به فرد به واقعیت تبدیل شده است و N97 با “شعار قدرتمند ترین گوشی همراه ویژه اینترنت” معرفی گردید.

این گوشی از خانواده سری N “کامپیوترهای چند رسانه ای” ساخت نوکیا متولد شده است. بله؛ پیش تر دستگاه Nokia N810 برای کاربران وب معرفی شده بود اما Nokia N97 با امکانات خاص خود برای کاربران باهوش تر تولید شده است.

برای مثال این گوشی از دسترسی آسان به بسیاری از ابزارهای شبکه های اجتماعی وب پشتیبانی می کند. مرور وب و تماشای فایل های “فلش” نیز در این گوشی بهبود یافته اند.

نوکیا همراه با معرفی N97، سرویس جدیدی که نوکیا آنر “Social Location” می نامد، مطرح نموده است. این سرویس به بروزرسانی وضعیت شما در سرویس های اجتماعی کمک می کند و می تواند بوسیله اطلاعات A-GPS و سنسورهای پیشرفته مکان جغرافیایی و وضعیت کنونی شما را تشخیص دهد و نهایتاً از این اطلاعات برای بروزرسانی وضعیت استفاده نماید.

نوکیا n97

نوکیا n97

صفحه خانگی N97 می تواند نگهدارنده ابزارها و میانبرهای وب سایت های مورد علاقه شما شود. از دوربین ۵ مگاپیکسلی Carl Zeiss، حافظه ۳۲ گیگابایتی قابل افزایش با کارت حافظه microSD تا ۱۶ گیگابایت، بلوتوث و شبکه بی سیم WiFi برخوردار است.

انتظار می رود Nokia N97 نیمه دوم سال ۲۰۰۹ میلادی با قیمتی معادل ۵۵۰ یورو روانه بازار شود.

با توجه به مشخصاتی که از سوی کمپانی نوکیا اعلام گشته است، نوکیا N97 برتر از دستگاه های هوشمند اپل آیفون، گوگل G1 و Blackberry Storm به نظر می رسد اما باید صبر کرد تا کاردانان این فن دستشان از نزدیک این دستگاه را لمس کند سپس می توان مقایسه را انجام داد.

گوشی موبایل درسراشیبی

هم اکنون ۶۳۰۰ نوکیا، ۹۰۵اC سونی اریکسون، ۸۸۰۰ M سامسونگ و SHINE ال‌جی در بین پرفروش‌های بازار قرار گرفته اند. فروشندگان بازار همچنین از فروش گوشی‌های۵۸۰۰ ،N82 وN78 نوکیا K770، G900، K850، W980 و W595 سونی اریکسون و F480 سامسونگ هم راضی هستند.

بازار تلفن همراه چندماهی است که با رکود شدیدی روبه‌رو شده و به گفته فروشندگان این بازار این روکود تنها منحصر به یک مارک خاص نیست، بلکه در تمامی برندهای فعال در بازار بر اساس گزارش‌ها و گفت‌وگوهای منتشر شده از سوی کسبه بازار کاهش فروش مشاهده شده است.

البته این نکته نیز باید ذکر شود که این رکود بازار تلفن همراه منحصر به بازار ایران نیست، بلکه بر اساس ارائه گزارش‌های مالی و جهانی تولید‌کنندگان که هفته گذشته نیز پیرامون آن گزارشی منتشر شده، این رکود منحصر به کل جهان است. در عین حال بسیاری از تولیدکنندگان برای جلوگیری از ضررهای جاری قیمت محصولات خود را کاهش داده و از سوی دیگر سعی می‌کنند با ارائه مدل‌های جدیدتری به بازار سهم بازار خود را اگر در این شرایط افزایش نیافته باشد، حداقل حفظ کنند.

از سوی منابع غیررسمی گفته می‌شود که در بازار ایران ماهانه یک میلیون گوشی فروخته می‌شود؛ البته این آمار تنها مربوط به افرادی است که گوشی‌های خود را تعویض می‌کنند و نه کاربرانی که تازه به این بازار اضافه می‌شوند.

باز هم براساس گفته‌های فروشندگان بازار رفتارشناسی کاربران ایرانی حکایت از تمایل آن‌ها به گوشی‌های موسیقیایی دارد؛ یعنی گوشی‌هایی که توانایی آن‌ها در پاسخ به نیازهای موسیقی کاربران بالا باشد؛ البته این‌گونه رفتارها پیش‌تر نیز از کاربران ایرانی انتظار می‌رفت؛ چراکه اپراتورهای ایرانی در حال حاضر به جز خدمات مکالمه‌ای و نوشتاری امکانات پیشرفته دیگری برای کاربران فراهم نکرده و ارائه سرویس‌هایی همچون اینترنت و پیام‌های تصویری نیز به دلیل قیمت بسیار بالای آن‌ها نتوانسته در بین کاربران اقبالی کسب کند.

همان‌طور که پیش از این نیز عنوان شده است از این بازار یک میلیون گوشی در ماه شاید تنها ۵ تا ۱۰‌درصد آن در اختیار واردکنندگان قانونی باشد؛ چرا که افزایش تعرفه واردات در سه سال گذشته از ۴‌درصد به ۶۰‌درصد و کاهش آن در سال گذشته به ۲۵‌درصد باعث شده تا شرکت‌هایی که تا پیش از این با پرداخت عوارض گمرکی در بازار فعالیت کرده و به ارائه خدمات پس از فروش استاندارد با توجه به سیاست‌های اصلی شرکت مادر اقدام می‌کردند نتوانند در برابر هجوم گوشی‌های قاچاقی در بازار مقاومت کسنند؛ اما آنچه این روزها از تحلیل قیمت‌های ارائه شده در بازار برمی‌آید آن است که واردکنندگان غیرقانونی نیز این روزها به دلیل کاهش تقاضا در بازار سودشان کاهش یافته و به ناچار قیمت‌های خود را برای فروش محصولات بدون خدمات خود کاهش داده‌اند.

پرفروش‌ها

بر اساس گفته فروشندگان بازار هم اکنون ۶۳۰۰ نوکیا، ۹۰۵اC سونی اریکسون، ۸۸۰۰ M سامسونگ و SHINE ال‌جی در بین پرفروش‌های بازار قرار گرفته اند. فروشندگان بازار همچنین از فروش گوشی‌های۵۸۰۰ ،N82 وN78 نوکیا K770، G900، K850، W980 و W595 سونی اریکسون و F480 سامسونگ هم راضی هستند.
البته در این بین قیمت بسیاری از گوشی‌ها در یک ماه گذشته کاهش فاحشی داشته است که سعی شده در این گزارش و با ارائه جدول مقایسه‌ای در برخی از مدل‌ها این کاهش قیمت بررسی شود.

اما در بین گوشی‌های بازار N97 و ۵۸۰۰ نوکیا در یک ماهه گذشته در کنار N96 بیشترین کاهش قیمت را نسبت به نخستین روزهای ورودشان به بازار ایران شاهد بوده‌اند. N97 جدیدترین گوشی از سری N نوکیا که از ورودش به بازار ایران دو ماه نیز نمی‌گذرد، در این مدت با کاهش ۱۰۰‌هزار تومانی روبه‌رو بوده است. این گوشی لمسی از یک صفحه کلید کامل برخوردار بوده و مزیتش نسبت به سایر گوشی‌های بازار، برخورداری از ۳۲ گیگابایت حافظه داخلی است که قابلیت ارتقا به ۴۸ گیگابایت را نیز دارد. این گوشی به دوربین ۵مگاپیکسلی به همراه فلاش مجهز بود و گفته می‌شود که قابلیت‌های روان‌تری نسبت به سایر مدل‌های خانواده‌اش در کار با اینترنت دارد.

۵۸۰۰اExpress هم از دیگر مدل‌های این برند است که گفته می‌شود توانسته از مدت ورودش به بازارهای جهانی به رکورد قابل‌توجهی در فروش دست یابد؛ رکورد یک میلیون نسخه در هر ماه. این مدل که در بازار ایران با قیمت ۳۷۰‌هزار تومانی پا گذاشته بود، هم‌اکنون بعد از گذشت تقریبا ۵ ماه به قیمت ۲۹۵‌هزار تومان به فروش می‌رسد.

در این بین قرار است نوکیا یک مدل جدید از سری گوشی‌های موسیقیایی خود را به زودی وارد بازار ایران کند. ۵۵۳۰ مدل کشویی است که قرار است در یک ماه آینده روانه بازار شود. سامسونگ قرار است به تازگی یکی از جدیدترین مدل‌هایش با نام JET را به کاربران ایرانی پیشنهاد دهد. هنوز از قیمت احتمالی این دو گوشی اطلاعاتی منتشر نشده است، اما همان طور که گفته شد در این کسادی بازار به نظر می‌رسد که تولید‌کنندگان جهانی بیشتر کاربرانی را نشانه گرفته‌اند که در سال حداقل تمایل دارند یک بار گوشی خود را تعویض کنند.

حال باید منتظر ماند و دید که آیا تازه‌واردهای بازار نیز در ورود یک ماهه خود با کاهش قیمت روبه‌رو می‌شوند یا استقبال از آن‌ها به حدی خواهد بود که فروشندگان چند ماهی را بدون کاهش قیمت به عرضه آن‌ها ادامه خواهند داد.

قیمت گوشی تلفن همراه

قیمت گوشی تلفن همراه

غربت

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد

فرهنگ لغت طنز

آدامس : تنها چيزي كه توي دهان خانم ها بند مي شود.

احمق: كسي كه دختر همسايه را در تاريكي نبوسد.

ادب : يعني كمك به يك خانم زيبا در عبور از خيابان حتي اگر به كمك احتياج نداشته باشد.

ازدواج : قمار زندگي است و در قمار معمولا برد با كسي است كه بيشتر تقلب كند.

الكل : مايه گرانبهايي كه همه چيز را محفوظ نگاه مي دارد مگر اسرار را.

اوراقچي : تنها موجودي كه زنها را بهترين رانندگان دنيا ميداند.

ايده آل : شوهري كه بتواند با زنش بهمان دقت و ملايمتي كه در مورد اتومبيل تازه اش دارد رفتار كند.

بوسه : تصادفي كه فقط يك سيلي به آدم ضرر مي زند.

بيست سالگي : دوراني كه پسر ها دنبال معشوقه مي گردند دختر ها دنبال شوهر.

خسيس : كسي كه وقتي خانه اش آتش مي گيرد براي اينكه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشاني بدود.

خوش بين : مردي كه تصور كند وقتي زني پاي تلفن خداحافظي كند گوشي را خواهد گذاشت.

دوران تجرد : دوراني كه معمولا براي مردها بعد از ازدواج شروع مي شود.

رفيق : كسي كه هميشه به شما مقروض است.

زوج ايده آل : شوهر كر و زن لال.

سوءظن : سعي در دانستن چيزيكه بعدا" انسان آرزو مي كند اي كاش آنرا نمي دانست.

سرخ پوست : مرد خوشبختي كه وقتي زنش اورا مي بوسد صورتش ماتيكي نمي شود.

سنجاق قفلي : تنها قفلي كه بدون كليد باز مي شود.

مرد مجرد : كسي كه هنوز عيوبي دارد كه خود نمي داند.

معجزه : دختر خانمي كه زنگ آخر جيم شود و به سينما نرود.

هالو : شوهري كه دستكش ظرفشويي را بجاي اندازه دست خودش اندازه دست زنش بخرد

طنز

خر کیف یعنی زنگ موبایلت حسابی جلب توجه کنه!

 

خر کیف یعنی کسب بالاترین نمره میان ترم فقط از راه تقلب و امدادهای غیبی!

 

 

خر کیف یعنی بابات قبض موبایلت رو پرداخت کنه و اصلا نپرسه که چرا اینقدر رقمش نجومی

 

شده!

 

خر کیف یعنی توی مهمونی باشی و یکی از خانومای باکلاس و کار درست فامیل صدات کنه:

 

خوشگل خانوم!

 

 

خر کیف یعنی هیچی نخونده باشی و همه رو از رو دست بغلیت بنویسی بعد نمره ت از اون

 

بیشتر شه!

 

خر کیف یعنی استادت بگه نگران نباش! نمی افتی!

 

خر کیف یعنی تو دانشگاه همراه دوستت داری میری ولی پسر همکلاسیت فقط به تو سلام میکنه!

 

خر کیف یعنی کلاستو دو در کنی و همون روز استاد حضورغیاب نکنه!

 

خر کیف یعنی موقع امتحان عملی استاد بره بیرون از کلاس و در رو هم ببنده!

 

خر کیف یعنی با دوستات بری تریا، دوست اصفهانیت حساب کنه!

 

 

 

 

شهریار

حيدر بابا يا سلام


حيدربابا ، ايلديريملار شاخاندا
سئللر ، سولار ،شاققيلدييوب آخاندا
قيزلار اوْنا صف باغلييوب باخاندا
سلام اولسون شوْکتوْزه، ائلوْزه !
منيم دا بير آديم گلسين ديلوْزه

ترجمه فارسی :

حيدربابا چو ابر شَخَد ،‌ غُرّد آسمان
سيلابهاى تُند وخروشان شود روان
صف بسته دختران به تماشايش آن زمان
بر شوکت و تبار تو باداسلام من
گاهى رَوَد مگر به زبان تو نام من



حيدربابا ، کهليکلروْن اوچاندا
کوْل ديبينَّن دوْشان قالخوب ، قاچاندا
باخچالارون چيچکلنوْب ،آچاندا
بيزدن ده بير موْمکوْن اوْلسا ياد ائله
آچيلميان اوْرکلرى شادائله
ترجمه فارسی :

حيدربابا چو کبکِ توپَرّد ز روى خاک
خرگوشِ زير بوته گُريزد هراسناک
باغت به گُل نشسته و گُلکرده جامه چاک
ممکن اگر شود ز منِ خسته ياد کن
دلهاى غم گرفته ، بدان ياد شادکن



بايرام يئلى چارداخلارى ييخاندا
نوْروز گوْلى ، قارچيچکى ،چيخاندا
آغ بولوتلار کؤينکلرين سيخاندا
بيزدن ده بير ياد ائلييه ن ساغاوْلسون
دردلريميز قوْى ديّکلسين ، داغ اوْلسون

ترجمه فارسی :

چون چارتاق را فِکنَد باد نوبهار
نوروزگُلى و قارچيچگى گرددآشکار
بفشارد ابر پيرهن خود به مَرغزار
از ما هر آنکه ياد کند بى گزندباد
گو :‌ درد ما چو کوه بزرگ و بلند باد



حيدربابا ، گوْندالووى داغلاسين !
اوْزوْن گوْلسوْن ، بولاخلارون آغلاسين !
اوشاخلارون بيردسته گوْل باغلاسين !
يئل گلنده ، وئر گتيرسين بويانا
بلکه منيم ياتميش بختيماوْيانا

ترجمه فارسی :

حيدربابا چو داغ کندپشتت آفتاب
رخسار تو بخندد و جوشد ز چشمه آب
يک دسته گُل ببند براى منِخراب
بسپار باد را که بيارد به کوى من
باشد که بخت روى نمايد به سوىمن



حيدربابا ،‌ سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون !
دؤرت بير يانونبولاغ اوْلسون باغ اوْلسون !
بيزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون !
دوْنياقضوْ-قدر ، اؤلوْم-ايتيمدى
دوْنيا بوْيى اوْغولسوزدى ،يئتيمدی

ترجمه فارسی :

حيدربابا ،‌ هميشه سر تو بلند باد
از باغ و چشمه دامن تو فرّهمند باد
از بعدِ ما وجود تو دور از گزند باد
دنيا همه قضا و قدر ، مرگ وميرشد
اين زال کى ز کُشتنِ فرزند سير شد ؟




حيدربابا ، يوْلوم سنَّن کج اوْلدى

عؤمروْم کئچدى ، گلممهديم ، گئج اوْلدى
هئچ بيلمه ديم گؤزللروْن نئج اوْلدى
بيلمزيديم دؤنگه لر وار،‌ دؤنوْم وار
ايتگين ليک وار ، آيريليق وار ، اوْلوْموار

ترجمه فارسی :

حيدربابا ، ‌ز راه تو کجگشت راه من
عمرم گذشت و ماند به سويت نگاه من
ديگر خبر نشد که چه شد زادگاهمن
هيچم نظر بر اين رهِ پر پرپيچ و خم نبود
هيچم خبر زمرگ و ز هجران و غمنبود



حيدربابا ، ايگيت اَمَک ايتيرمز
عؤموْر کئچر ، افسوس بَرَهبيتيرمز
نامرد اوْلان عؤمرى باشا يئتيرمز
بيزد ، واللاه ، اونوتماريقسيزلرى
گؤرنمسک حلال ائدوْن بيزلرى

ترجمه فارسی :

بر حقِّ مردم است جوانمرد را نظر
جاى فسوس نيست که عمر استدر گذر
نامردْ مرد ،‌ عمر به سر مى برد مگر !
در مهر و در وفا ،‌ به خدا ،جاودانه ايم
ما را حلال کن ، که غريب آشيانه ايم



حيدربابا ، ميراژدرسَسلننده
کَند ايچينه سسدن - کوْيدن دوْشنده
عاشيق رستم سازينديللنديرنده
يادوندادى نه هؤلَسَک قاچارديم
قوشلار تکين قاناد آچيباوچارديم

ترجمه فارسی :

ميراَژدَر آنزمان که زند بانگِ دلنشين
شور افکند به دهکده ، هنگامه در زمين
از بهر سازِرستمِ عاشق بيا ببين
بى اختيار سوى نواها دويدنم
چون مرغ پرگشاده بدانجارسيدنم

شنگيل آوا يوردى ، عاشيق آلماسى
گاهدان گئدوب ، اوْرداقوْناق قالماسى
داش آتماسى ، آلما ،‌ هيوا سالماسى
قاليب شيرين يوخى کيمينياديمدا
اثر قويوب روحومدا ، هر زاديمدا

ترجمه فارسی :


در سرزمينِ شنگل آوا ، سيبِ عاشقان
رفتن بدان بهشت و شدنميهمانِ آن
با سنگ ، سيب و بِهْ زدن و ، خوردن آنچنان !
در خاطرم چو خوابخوشى ماندگار شد
روحم هميشه بارور از آن ديار شد

حيدربابا ، قورى گؤلوْنقازلارى
گديکلرين سازاخ چالان سازلارى
کَت کؤشنين پاييزلارى ، يازلارى
بيرسينما پرده سى دير گؤزوْمده
تک اوْتوروب ، سئير ائده رماؤزوْمده

ترجمه فارسی :

حيدربابا ، قُورى گؤل و پروازِ غازها
در سينه ات به گردنه ها سوزِ سازها
پاييزِ تو ، بهارِ تو ، در دشتِ نازها
چون پرده اى به چشمِ دلم نقش بسته است
وين شهريارِ تُست که تنها نشسته است

نوایی

نوایی نوایی نوایی نوایی

نوایی نوایی نوایی نوایی

نوایی نوایی نوایی نوایی

همه باوفایند تو گل بی وفایی

غمت در نهانخانه دل نشیند

بنازی که لیلی به محمل نشین

به دنبال محمل سبکتر قدم زن

مبادا غباری به محمل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی

زبامی که برخاست مشکل نشیند

بنازم به بزم محبت که آنجا

گدایی به شاهی مقابل نشیند

به پایت خلد خار آسان بر آرم

چه سازم بخوانی که بر دل نشیند

به دنبال محمل چنان زار گریم

که از گریه ام ناقه در گل نشیند

خوشا کاروانی که شب را طی کرد

دم صبح اول به منزل نشیند

نوایی نوایی نوایی نوایی آی نوایی نوایی

همه باوفایند تو گل بی وفایی

الهی برافتد نشان جدایی

جوانی بگذرد تو قدرش ندانی

قبول دارید؟؟؟؟؟

بهترین کار این است که مشکلاتتان را برای مردم تعریف نکنید.
نیمی از آن‌ها علاقه‌ای به شنیدنش ندارند و نیمی دیگر هم از شنیدن آن خوشحال می‌شوند

داستان رازگل سرخ

یه روز خدا یک گلی رو از بهشت به زمین فرستاد و به اون گفت روی زمین برای خود نقطه‌ای پیدا کن تا همون ‌جا منزلگاه تو باشه.

گل از اون بالا منطقه‌ای رو دید زرد رنگ، سرزمین وسیع و پهناوری بود پیش خودش گفت من همین‌جا می‌مونم رو به خدا کرد و گفت: خدایا منو همین‌جا قرار بده خدا گفت گل من اینجا مناسب تو نیست؛گل گفت خدایا خودت به من گفتی انتخاب کن و من هم اینجا رو انتخاب کردم خدا گفت: نه همین که گفتم.

گل نالید که خدایا تو دل منو آزردی چرا با من این کار رو کردی کره زمین می‌چرخید و گل نظاره ‌گر زمین بود ناگهان گل منطقه‌ای رو دید آبی  رنگ آبی که از بالا برق زیبایی داشت زیبایی و برق رنگ آبی دل گل رو با خودش برد گل گفت خدایا من اینجا رو می‌خوام خدایا من و همین‌جا پایین بزار خدا گفت گل من اینجا هم مناسب تو نیست گل گفت خدایا چرا منو اذیت می‌کنی چرا به من سخت می‌گیری تو دل منو گل آفریدی شکننده و عاشق و حالا مدام دل عاشق منو می‌شکنی چرا اون چیزی که بهش علاقه‌مند می‌شم و عاشق رو از من دور می‌کنی خدا گفت همین که گفتم.

و کره زمین همچنان می‌چرخید گل گریه می‌کرد و با چشمان گریان به زمین نگاه می‌کرد دلش گرفته بود  خسته شده بود دوری اون دوتا سرزمین خیلی اذیتش می‌کرد به طوری که از خدا آرزوی مرگ می‌کرد. دوست داشت زود منزلگاهی رو  پیدا کنه دیگه براش هیچی مهم نبود عشق مهم نبود، فقط یه چیز مهم بود دیگه خسته شده بود دوست داشت سریع جایی رو پیدا کنه و توش منزل کنه.

ناگهان چشم گل به سرزمینی افتاد سبز و زیبا گل پیش خودش فکر کرد و گفت عجب جایی چقدر اینجا سبزه سبز مثل برگهام مثل ساقه‌ ام حتما اینجا جای منه خدا می‌خواسته من اینجا باشم که نگذاشته او دو مکان قبلی بمونم آره بابا جای من اینجاست گل عاشق و دل داده‌تر از گذشته شده بودعاشق‌تر از گذشته رو به خدا کرد و گفت خدایا فهمیدم چقدر دوستم داری تو همین رو می‌خواستی خدایا منو اینجا قرارم بده زود باش دیگه طاقت ندارم خدا گفت گل من اینجا هم مناسب تو نیست جای دیگه‌ای رو انتخاب کن.

گل گریه کرد و گفت:خدایا چرا با من اینکار رو می‌کنی من گلم دل منو نشکن خدایا من با تو قهر می‌کنم خودت برام جایی پیدا کن تو برای خواسته‌های من اهمیتی قایل نیستی خدا گفت: به من توکل می کنی‌؟ گل گفت: هر کاری دوست داری بکن. خدا دست گل رو گرفت و در تاریکی شب او را در جایی گذاشت.

گل از بس گریه کرده بود خوابش گرفت و ندید که خدا او را کجا گذاشت.گل خواب بود که نوری ملایم به چشمش خورد آروم چشماش رو باز کرد  تا چشماش رو باز کرد دونه دونه‌های آبی خنک ریخت روی صورتش گل خیلی تشنه بود تشنه تشنه.

با قطره‌های آب تشنگیش رو بر طرف کرد با آب چشماشو شست وقتی چشماش بازتر شد دید پیر مردی مهربان با وجدی که توی چشماش فریاد می‌زد داره گل رو نگاه می‌کنه
گل اطرافشو نگاه کرد خدا اونو گذاشته بود توی یه باغچه کوچک توی خونه یه پیرمرد تنها پیر مرد خدا رو شکر کرد که گلی زیبا توی خونش در اومده گل‌های دیگه به گل تازه وارد سلام گفتن و از اون استقبال کردن.

گل عاشق رو به آسمون کرد و به خدا گفت:خدایا منو توی این باغچه کوچک گذاشتی من لیاقتم این بود یا اون سرزمین‌های قشنگی که دیدم این بود اون سرزمینی که به من وعده داده بودی؟
خدا گفت:اولین جایی رو که دیدی اسمش بیابان بود جایی که توش آب نیست و خاکش داغه داغه تو اونجا بیش از چند دقیقه طاقت نمی‌آوردی و می‌مردی.

گل گفت‌:خوب اون سرزمین آبی چی بود
خدا گفت:اون قسمت دریا بود دریا پر آبه،آب شور تو اونجا خفه می‌شدی و می مردی.

گل گفت خدایا اون سرزمین سبز رنگ که هم جنس و رنگ خودم بود چی؟
خدا گفت:اسم اون سرزمین جنگله جنگل پر از درخت‌های بلند و تو هم رفته هست تو گلی هستی کوچک که احتیاج به آفتاب داری وجود اون درخت‌های بلند به تو اجازه نمی‌داد که آفتاب بخوری تو بدون آفتاب خشک می‌شدی و می‌مردی.

گل گفت:اینجا کجاست؟
خدا گفت:اینجا باغچه کوچک پیرمردیه که به تو می‌رسه آبت میده، کود برات می‌ریزه، مواظب حشره‌های موذی روت نشینه …
گل گفت: خدایا پس چرا تو منو آنقدر عاشق کردی چرا اونجاها رو به من نشون دادی؟
خدا گفت:همه اینها بخاطر این بود که بفهمی و کاملاً درک کنی که من چقدر تو رو دوست دارم اگر از اول می‌آوردمت اینجا این قدر که الآن می‌دونی دوست دارم اون موقع نمی‌فهمیدی من تو رو اونقدر دوست دارم که دلم نمی‌خواد تو سختی بکشی .

اگر توی صحرا می‌مردی صحرا هم از مرگ تو غمگین می‌شد و دل مرده می‌شدمن هم به خاطر تو هم بخاطر صحرا این کار رو نکردم صحرای منم قشنگه پر از زیبایی‌هاست اگر تو توی دریا می‌مردی هم دریا ناراحت می‌شد هم ماهی‌های توی دریا تو خودت می‌دونی چقدر دریا قشنگه و زیبا اگر توی جنگل می‌مردی جنگل از قصه دق می‌کرد و خشک می‌شد اونوقت تمام حیوان‌ها هم می‌مردن حالا می‌بینی من همه شما رو دوست دارم گل و دریا و صحرا و هر چیزی که توی دنیاست همتون زیبا هستین و زیبا گل گفت خدایا منو ببخش تو چقدر مهربون هستی و ما چقدر نادون اما یه چیزی روی گل مونده بود رنگ گل از داغ عشق سرخ سرخ شده بود.
سرخ سرخ.

مریم حیدر زاده

یک سبد آرزوی کال  
کاشکه یه روز با همدیگه سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هر دومون عاشق می شدیم
کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت
 گلای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت
کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون می شدیم
باد که تو دریا می وزید ما هم پریشون می شدیم
کاش که یه ماهی قشنگ برای ما فال م یگرفت
برامون از فرشته ها امانتی بال می گرفت
با بال اون فرشته ها تو آسمون پر می زدیم
به شهر بی ستاره ها به آرومی سر می زدیم
شب که می شد امانت فرشته ها رو می دادیم
مامونو می بستیم و به یاد هم می افتادیم
کاشکه تو دریای قشنگ خواب شقایق می دیدیم
خواب دو تا مسافر و عشق و یه قاشق می دیدم
کاشکه می شد نیمه شب با همدیگه دعا کنیم
خدای آسمونا رو با یک زبون صدا کنیم
بگیم خدای مهربون ما رو ز هم جدا نکن
هرگز به عشق دیگری ما رو مبتلا نکن
کاش مقصد قایق ما یه جای دور و ساده بود
که عکس ماه مهربون رو پنجره اش افتاده بود
کاش اونجا هیچ کسی نبود
یه وقتی با تو دوست بشه
تو نازنین من بودی مثل حالا تا همیشه
کاشکه به جز من هیچ کسی این قدر زیاد دوست نداشت
یا که دلت عشق منو اول عشقاش می گذاشت
کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم
شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم
کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم
یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم
کاش گره دستامونو این سرنوشت وا نمی کرد
کاش هیچ کدوم از ما دو تا هیچ دوستی پیدا نمی کرد
کاش که می شد جدایی رو یه جایی پنهون بکنیم
خارای زرد غصه رو از ریشه ویرون بکنیم
کاش که با هم یه جا بریم که آدماش آبی باشن
شباش مثه تو قصه ها زلال و مهتابی باشن
کاشکه یه روز من و تو رو تو دریا تنها بذارن
تو قایق آرزوها یه روز مارو جا بذارن
اون وقت با لطف ماهیا دریا رو جارو بزنیم
بسوی شهر آرزو بریم و پارو بزنیم
بریم یه جا که آدماش بر سر هم داد نزنن
به خاطر یه بادبادک بچه ها فریاد نزنن
بریم یه جا که دلها رو با یک اشاره نشکنن
بچه ها توی بازیشون به قمریا سنگ نزنن
جایی که ما باید بریم پشت در زندگیه
عادت مردمش فقط عشقه و آشفتگیه
چشمامونو می بندیم و با هم دیگه می ریم سفر
یادت باشه اینجا هوا غرق یه دلواپسیه
اما از اینجا که بریم فقط گل اطلسیه
ترو خدا منو بدون شریک شادی و غمت
مثل همیشه عاشقت مثل گذشته مریم
ت  
 مریم حیدرزاده

شقایق

   sms-jok.royablog.com شعرو متن عاشقانه

پيداست هنوز شقايق نشدي
زنداني زندان دقايق نشدي
وقتي كه مرا از دل خود مي راني
يعني كه تو هيچ وقت عاشق نشدي
زرد است كه لبريز حقايق شده است
است كه با درد موافق شده است تلخ
عاشق نشدي وگر نه مي فهميدي
پاييز بهاريست كه عاشق شده است

خروش

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام    ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام

بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود

   حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است     دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد   حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق   گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند   مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
حـــرف دل با گوش دل بشنیده است    او كـه حـــــق را در درونش دیده است!
روح من را می كشـــــــــاند تا "خیال"    حرف "آدین"، حـــــــــرف آن نیكو خصال
یــــــــــــادم آیــد از صــــــفای بـزممان   عـاشـــــــــقی بـا آن هـمه ، همرزممان
یـاد ایــــــّــــــامی قشــنگ افـــتاده ام    بـاز هـم ، من یـاد جـنــــــگ افــتاده ام
روزگـــــــــــاری جمعِ جمعی داشـتیم    بذرعشــق و عاشـــقی می كـاشـتیم
این صـــمیـــمیـــت بجز آنــجا نبــــــود    جـز كـنــــــــارِ ســـــــوله هـا بر پا نبــود
من در اینجا یاد سنــــــــــگر می کنم    عاشــــــــــقـــــــــی را باز باور می کنم
حــــرف دل ، دنیای حرفی آشـناست   حرف "پیمــان" و"حسینِ كیمیـــــا"ست
روح و جـــــــانِ بی ریـــــــــایی دارد او   حــــــرف هــــــــای كیمیـــــــایی دارد او
حـــــرف دل شـد، محفلِ دلهای صاف   محفــلِ "بی معرفت" ، " سیمرغ قـاف"
این "هبـــــــــــــــوطِ" آســمانیها ببین    سینه ایـن كهكشـــــــــــــــــانیها ببین
"بیقـــــــــراران"، بی قـراری می كنند    حــــرف دل را لالــــه كــاری می كــنند
از خــــــــــــدا خواهم بماند برقـــــــرار    او كه گــــاهی می كـند بـر ما گــــــذار
از "غریبسـتان "، صـــدایی می رسد    این صــــــدا حتماً به جایی می رســد
"ناشــــــناسان" ، آشـــــــنایـانِ دلـند    صـاحــــــــبانِ مخـــــــلصِ ایـن منزلــند
می شـــناسـد ناشـــناسی را دلـــم    پـُر شـدست از نـــــام او، ایـن محـفلم
ما تـــــمام دردهـــــــــا را می خـــریم   "بگـــذریم" و "بگـــذریم" و "بگـــذریم"!
می كند چشم انتظاری ، "سوته دل"    در دیـارِ بی قــــــــــراری ، ســـــوته دل
همرهی درعشق ومستی" گم شدست"    او خــــریـدارِ غـــــــــــمِ مـردم شـــــدست
درد دلــــــهـایـش دلِ دیــــــوانه بُـــــرد    دسـت ما بگـرفت و تـا میـــخانه بُــــرد
آتشی افكــــــــنده بر، این جـــــان ما    حـــــــرف دل از جـــانـبِ یـــــــاران مـــا
در دلـــم غوغا و شور و همهمَه ست    تشنه ی یک جام "عبدالفـاطمَه" ست
با حضــــــــورش بزمِ داغی می شود    حرف دل ، تمثیلِ باغی می شـــــــود
یـــاد بـــاد آن روزگـــارانــی کــه بــــود    آسمـــــان و ابــــــر و بـــــارانی که بود
ای فـــــــــدای نـــــــــالـه هـــــا و آه او    هـر كــــــــجا باشــد ، خـدا همـــراه او
هم دل و هم دیده بر تــــــــــاراج رفت    روح و جان ، با نكته "حـــــــــلاّج" رفت
"دكـــــتر" آخر می رهاند جانِ خویش   عاقبت بگذشـــــــت از عـنوانِ خـویش!
نكته هایش نكته هایی دلكش است    گرچه گـاهی هم ز جنسِ آتش است!

همـرهی دارم كـــه از من دور نیست

   نام اوبـا وزنِ شــعرم، جـــــــور نیست!
قصّــــــــــــه همسـنگران را باز خـواند    شعرمن ازوصــفِ نامش"بـاز مـــانـــد"!
قلـــــــــــــــعه ای دارد پُر از راز و رمـوز    سینه ای دارد پـــــــــُر از انـدوه و سـوز
پـا نــــــــهاد اینك بـه بـــازارِ جــــــنون    یـك "نمی دانـم" ز شهرِ آسمــــــــون"
حـــــرف دل ، دارد درونِ سینــــه اش    یك "هُـــدی" و قـــلب چـون آییـنه اش

او كـــــــــــه از غربت روایت می كــند

    از جــــــدائی هـا شـكــــــــایت میکند
ای تمــــــــــامِ اهـل دل ، یاری كــنید    ایـن هــــــــدی را هـم نگـــهداری كنید
او از آمریـــــكا به ما دل بســته است    طفلكی شاید كه خیلی خسته است
من نـمی دانم كه این"پانیذ"،كیست    نقـطه چین هـااینهمه،ازبهرِ چیست!؟
لیـــك، انگاری كه خیلی با صفاسـت    چـون كـه بـا یـــارانِ خــوبم آشـناست
روح من دنــــــــبال "عـــــــــبدالله"رفت    تا عــــــــراق و كــــــــــــــربلا بـا آه رفت
باغ اینجـــــــا مملو از "گمنام" هاست    ســـر به ســـر آکـــنده از پیغام هاست
حرف دل فریاد جمعی عاشــــقســـت   حرف "صادق"، صَرف عشق از عاشقست
می شـــــــود آیـــا ز تنهایی نگـــفت؟   از دل "زهــــــرای شــــــیدایی" نگفت؟
از "علی" می گفت و محزون می شدیم   گــــــریه می کردیم و دلخون می شدیم
عـــاقبت زین خیمه نوری پر کــــشید   جام عشـــق و عاشقی را سر کشید
او کــــه ما را با خــودش همراز کــــرد   رفت و مـــــا را مـــــات آن پرواز کــــــرد
یادتان هسـت که از زندان چه گفت؟   یک "مهاجر" در غریبســتان چه گفت؟
"شاهدی" دارم که مدهوش است او   یــــــاد ســــرداران خــــاموش است او
همتـــــش مقـــبول حـــــق لایــــــزال   آرزو دارم برایــــــش من وصــــــــــــــال
ای "شـــلمچـــــه" ای غروبت پر ز راز   ای تــــمــــام نغمــــه هایت دلنــــــواز
می کشد گاهی به این محفل سرک   می برد ما را مدینه "روشــــــــــــنک"
میرســــــد یک نـــــــــازنین از راه دور   می شود "محجــــوبه ای" از مهد نور
او کــــــه از داغ پـــــــــــدر در غم تپید   زنـــــــده بــــــــادا یاد یـــاران شــــهید
می دهد این حــــــرف دل بوی گـلاب   بوی رحمت بوی "احسان" و "شهاب"
حــرف دل دارد همیشه "بوی سیب"   بوی "ســــلما" بوی "لیــــــلای غریب"
عاشقی اینجا پر از سوز و تب است   نام او حقا که "عبـــــدالزینــــب" است
"زینبیون" گــــوی ســـبقت می برند   عاشقی را هر چـــــه باشد می خرند
یک نفر دردی به جانـــــش می خرد   یک "بسیجی" غصه هایی می خورد
می وزد اینجا "نســــــــــیمی" دلربا   می بـــــرد مـــــا را به بــــاغ "ناکــــجا"
آفرین بر او که دریـــایـــی شـــدست   آفرین عشــــقی که یـلدایی شـدست
از زمیـــن تا آســــمانها فــــرش شد   حرف دل مست از میِ "ذوالعرش" شد
بنـــــده ای دارد عــزیـــز اینجا خــــدا   آفـــرین بر "مصــطـــفــــی" بر مصطفی
او کــــه شـــد همـــراه با مردانِ مرد   یــــاد یــــاران را در اینجــــــــا زنده کرد
"بنده ای" هم عاشق فرزند خویش   گوید او از کـــودک دلــــبند خـــــــویش
با دلـــی بشــکــسته از غم گوید او   از تـــمـــام درد و مـــاتـــم گــویــد او
ای خـــدا هـــرگز مبــاد اینجا عبوس   جان پاک "مـهـدیار" و این "ونــوس"
نکته های این "سمیرا" خواندنی است   نــام او در قلـــب اینجــا مـاندنی است
می شود اینجا ز "سیف الدوله" گرم   روح ما هم می شــود دلــگرم ونرم
در دیار بی کسی غوغــا شـــدست   حرف دل تزیین به یک "اسما" شدست
با صفا این خیمه از "ارژنگ" ماست   بی ریا این قلعه با "دلــتــنـــگ" ماست
دخـــتـــری از اهـــل ایـــران آمدست   "طـــاهـــره" در جمع مستــان آمدست
می شود این حرف دل پر شور و شین   از دل پر راز "مجــــنــــون الحـــســین"
با "امــیــن" اینجا مصفا می شود   محـــفــلی از عشـق بر پا می شود
"حـــیّ سبحان" باشد اینجا یار او   باشـــد اینـــجا یـــاور و غـــــمخوار او
از "مــــبـــارز" بایـــد اینــجا یاد کرد   عشــق را باید که هِــــــی فریاد کرد
قصه ها دارد فراوان حـــــــــــرف دل   روشن است از نور "ایمان" حرف دل
عشق و مستی در دلش گُل می کند   بر خـــــــدا دائـــــــم توکــــل می کند
سرزمین حــــــــرف دل آبـــــاد شد   پر ز نـــور از همت "مقـــــــداد" شد
نام او با حـــــــرف دل آمیخته ست   آبــــــــــروی دشمنانش ریخته ست
او که اینجا عشق را بــــو کرده بود   روز و شب ها آب و جـــارو کرده بود
با "علی ها" حرف دل جانانه است   قصــــه ی شمع و گل و پروانه است
دارد اینجـــا شـــــورش مستانه ای   یک "مسـافر" در "مســـافرخانه" ای
حــرف دل یاد آور نـــی در نـــواست   خـاطـرات نابی از "عبــدالرضــا"ست
یــاد ایـــامــی که می آمـد "مـریـد"   یاد "بـدری" یاد "تنـها" و "مــــجیــد"
یـاد همراهـی که خیلـی پـاک بود   نــام او اینجا همیشـه "خـــاک" بود
حــرف دل پر گشته از گـل های ما   یاد "ســوگـــل" مانده در دلـهـای ما
شـکـوه می کرد او از آن نـــامردها   ســینه اش آکــنــده بــــود از دردها
او که زینجا رفت و ما را غــم گرفت   حـــرف دل با رفـتـنــش مـاتم گرفت
یادش اینجا مــاندگار و زنـده است   خـاطـرش در حـرف دل پاینده است
مـیخـکـی روئیده در قـلـب کــویـــر   از "رضـا" می گویم آن مــرد بصـیـر
"عبـد زهرا" همرهی دیرینه است   صـاف و صـادق مثـل یک آیینه است
کنج این میخانه ام یاری نشست   گوشه ی دنیا "سبکباری" نشست
حرف دل با عشق معنا می شود   بــا سبـکبـاران چه زیبـا مـی شـود
"مجتبـی" شیرین زبانی می کند   "دیـده بان" هم دیده بانی می کند
خیمه دیگر غرق "باران" می شود   با دو تا "مریم" گلستــان می شود
دارد اینجـا بــا دو "مـریـم" افـتـخـار   آن دل آرام اسـت و ایــن در انـتظـار
بوسه ها زین رد پاها چیدنی است   "بادبادک" هم سفیدش دیدنی است
"دیـده" ای دارم در اینـجـا بی ریــا   بـــی ریـــای بـــی ریــای بــی ریــا
دیـدگـانـش ای خـدا غمگین مبـاد   کـوله بارش عاقبـت سنگـین مبـاد
همرهی در حرف دل خیلی گل است   نغمه هایش نغمه هـای بـلبـل است
اجتنــاب از زرق و برقـی می کـند   واقعـاً یـاران "چه فـرقـی مـی کـند"؟
در "فراموشی" کسی جا مانده است   "دختری تنها" که شیدا مانده است
"هـدهـد" اینجا یک غــریب دیگر است   او که در این حرف دل تاج سر است
"ســـاره" و "ســـارا" عــزیز خـــیمه اند   پـــاک و روشـــن مثل آب چشمه اند
حــــرف دل آیینه ی احـســاس ماست   وه چه خوشبـو از شمیم "یـاس" ماست
می شود اینجا همیشه چــون بهار   با حضـور "نـرگـــــــس" و "امّـیـــدوار"
با "گــلِ نرگــس" کـه در جان من است   آخـرِ صـاحـــب زمـــانـی بــودن است
می شــــود اینجا دلی تسلیم عشق   آفــــرین بر عشق نابِ "میمِ" عشق
با "نفیســـــــــه" حرف دل زیباتر است   با "غریبـــه" عاشقـــی پیدا تر است
پُـــــر ز بوی عطر و عود است این رواق   با "عطیـــه" با "غــــریب" و با "فـراق"
رنــگ و بـــوی عــــاشقی باز آمدست   حــرف دل را یک "سـحــرناز" آمدست
"سید" اینجا را گل افشان کرده است   با حضــــورش یـــاد یـــاران کرده است
مـــن کــه نتـــوانم دل از او بـــــــرکنم   می شـــــمـــــارم بودنــــش را مغتنم
دیــــدم اینـــجا یـک نفر چیزی نوشت   نـــام او بـــودی هـــمی "اردیبـهشت"
ایــــزد یــــزدان نگهدارش هـــمـــــــی   دســـت مـــــولا یـــــاور و یارش همی
بنگر اینجا عاشقــی یک عالمه ست   با صفا اینجا ز چندین "فاطمـــه" ست
گـــر بگیرم از "دو کــــوهـــــــه" فاصله   مـــی شـــوم "جا مانـــده ای از قافله"
ماجــــــــــرایی در دلم پیدا شــدست    كـــــــــربلا نـزدیكِ این دریـا شــدست!
او كـــــه در نزدیـكی آمـــــــال ماسـت    با خبر، تنـــــها خـدا از حــــال مـاست
حـرف دل یاد آور "ســــورنای" ماست    قصه هایی از دلِ شـــــیدای مـــاست
خاطــــراتی دارم اینجـــــا قیمتـــــــی   رنـــــگ زیبــــای بنفــــش و صــــورتی
از همان روزی که این دل، تنــگ شد   چشم من با آســـــــمان همرنگ شد
من در اینجـــا چیـــــزهایی دیــــده ام   از "قیـــــــامــت" بوسه هایی چیده ام
ای خدا حــــــالم چرا اینــــگونه است    حـــــال مـن امشـــب چـرا وارونه است
این دلـم امشــب كــــــبابم می كــند    مثـــــلِ شـــمعی آبِ آبــــم می كـــند
هیچ تفسیری براین احساس نیست!!   جز حسیــــن و اكـــبر و عبـاس نیست
ای خــــدا دارم كــــــجایی می شـوم    شـــــاید اینـجا كـــــربلایی می شوم!
دوســــت دارم بـــاغ های زنـــــــده را   غنچــــه هـــــای خوشـــگــــل آینده را
غنچــه هایی که شقایق می شوند   "رهگـذر" هایی که عاشق می شوند
عاشـــقــــانی را که اینجا می رسند   همـــرهـــانی را کــه فـــردا می رسند
دوســـت دارم من گـــل و گــلخونه را   شمـــع های کــــنج "سقـــــاخونه" را
تا "خـــــروش" اینجا دمی ساقی بود   این حکـــــــایت همچنــــان باقــی بود
ای خـــــــــــــدا ، یاران نگــــهدار از بلا   تـا نگـــــــــــردد دل به هــجران ، مبتلا
یــک تشــکّر دارم از "ادمیــــنمــــــان"   او کــــه می شـــــد حـــافظ آیــیــنمان
او سیاهی را از اینجا رُفت و شُست   آفرین "ادمیــــــــن" ما دستش دُرُست
پرچـــــــــمِ ایـن حـــــرف دل پاینده باد    یــــــاد آویـنـــــــــی دمـــــادم زنده بـاد
ای تـــمـــام اهــــل دل یــــاری کــــنید   خــــیــــمــه را با دل نگـــــهداری کـنید
یـــــادتـــــان اینجا بـــــمانَد یــــــــادگار   نــــــامتان در حرف دل شد مــــــاندگار
امشــب ای یاران، مــــرا مهمان كنید   چاره ای بـرسینــــه ســـــــــوزان كـنید
مســـتِ مســــتِ بـاده نـابم كـــــــنید   از دعـــــــــــــــا سیرابِ سیرابم كـــنید
گوشه ای افـتاده مست و باده نوش

در"همین دور و برا" امشب "خـروش"

مشیری

خوش به حال غنچه های نیمه باز 


بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک ،
شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک
آسمان آبی و ابر سپید ،
برگ های سبز بید ،
عطر نرگس رقص باد ،
نغمه شوق پرستو های شاد ،
خلوت گرم کبوتر های مست...
نرم نرمک می رسد اینک بهار ،
خوش به حال روزگار !

خوش به حال چشمه ها و دشت ها ،
خوش به حال دانه ها و سبزه ها ،
خوش به حال غنچه های نیمه باز ،
خوش به حال دختر میخک - که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب.


خوش به حال من ، گرچه - در این روزگار -
جامه رنگین نمی پوشی به کام ،
باده رنگین نمی نوشی ز جام ،
نقل و سبزه در میان سفره نیست،
جامت - از آن می که می باید - تهی یست


ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم !
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب !
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار.


گر نکوبی شیشه غم را به سنگ ؛
هفت رنگش می ش
ود هفتاد رنگ!   

 

فریدون مشیری

سهراب

راز گل سرخ...

 

         

    رازگل سرخ    

 

 کار مانیست شناسایی راز گل سرخ

کار ما شاید این است 

 که در افسون گل سرخ شناور باشیم

پشت دانایی اردو بزنیم 

 دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم 

 صبح ها وقتی خورشید در می اید متولد بشویم 

 هیجان ها را پرواز دهیم 

 روی ادرک  ‚ فضا ‚ رنگ صدا پنجره گل نم بزنیم

آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی

ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم

بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم 

 نام را باز ستانیم از ابر

از چنار از پشه از تابستان

روی پای تر باران به بلندی محبت برویم

در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم

کار ما شاید این است 

 که میان گل نیلوفر و قرن

پی آواز حقیقت بدویم

                                                              سهراب سپهری

 

                                                                      

گل سرخ

ه حرمت آن شاخه ي گل سرخ كه لاي دفتر شعرم نشكفته خشكيد ! به حرمت اشك ها و گريه هاي سوزناكم. نه تو حتي به التماس هايم هم اعتنا نكردي ! ميبني قصه به پايان رسيده است و من همچنان در خيال چشمان زيباي تو ام كه ساده فريبم داد! قصه به آخر رسيد و من هنوز بي عشق تو از تمام رويا ها دلگيرم

نارنگی

نارنگی بخورید تا راحت تر بخوابید
نارنگی بخورید تا راحت تر بخوابید
نارنگی میوه ای است متعلق به گروه مرکبات که خاصیت تغذیه ای مشابه این میوه ها را نیز دارد. این میوه که بیش از ۳ هزار سال پیش در چین کشت می شد، در قرن شانزدهم وارد شمال آمریکا و اروپا شد.
● خواص نارنگی:
به نوشته «Ask.com » نارنگی همانند پرتقال، منبع عالی ویتامین C، فیبر و فلاوانوئیدز است.
▪ برای ایجاد خواب راحت ۱ تا ۲ ساعت قبل از خواب نارنگی بخورید.
▪ ویتامین C روند پیری را کند می کند و پوست را نرم و سالم نگه می دارد.
▪ فیبر موجود در این میوه باعث کاهش وزن، حرکت مناسب روده ها و کاهش میزان کلسترول خون می شود و از بروز بیماری های متعدد مانند سرطان روده و بیماری های قلبی جلوگیری می کند.
▪ بتا کرپتوزایتن موجود در نارنگی خطر بروز سرطان ریه را به ۳۰ درصد کاهش می د هد و خطر ابتلا به آرتریت روماتوئید را نیز پایین می آورد.
▪ پوست داخلی این میوه دارای نوعی فلاوانوئیدز به نام «هسپریدین» است که خاصیت ضد ویروسی، ضد التهابی و ضد آلرژی دارد. فلاوانوئیدز که نوعی آنتی اکسیدان قوی به حساب می آید، با بیماری های متعددی مانند سرطان و چاقی مفرط مقابله می کند.
▪ نارنگی خاصیت آرام بخش دارد و برای از بین بردن استرس، اضطراب ، تب و واکنش های آلرژی زا مفید است.
▪ برای مصرف، پوست نارنگی را در فر و یا دمای اتاق خشک کنید تا ترد شود. سپس پوست خشک را به شکل پودر در بیاورید و در ظرف دربسته نگه دارید. این پودر را می توانید به آب میوه، برنج، پاستا، سالاد و ... اضافه کنید.

تاثیرموسیقی

تأثیر مثبت موسیقی بر روح و روان کودکان و سالمندان

موسیقی می‌تواند میزان ضریب هوشی را در میان کودکان و بزرگسالان تا 7 درجه افزایش دهد. دانشمندان با انجام تحقیقاتی ادعا کرده‌اند افرادی که می‌توانند یک ساز موسیقی را بنوازند باهوشترند، زندگی اجتماعی بهتری دارند و در تحصیلات خود موفق‌ترند.

تحقیقات جدید نشان می‌دهد افرادی که به طور منظم یک ابزار موسیقی را می‌نوازند بعد از مدتی شکل و قدرت مغز خود را تغییر می‌دهند که این عامل در نهایت می‌تواند به بهبود مهارتها و تواناییهای ادراکی آنها منجر شود. حتی نواختن موسیقی می‌تواند میزان ضریب هوشی را در میان کودکان و بزرگسالان تا 7 درجه افزایش دهد.

محققان در این باره اعلام کردند: شواهد نشان می‌دهد مغز موسیقی‌دانان از لحاظ ساختار و عملکرد با افرادی که با موسیقی آشنایی ندارند تفاوتهای زیادی دارد. نواختن موسیقی سبب می‌شود قسمتهای خاصی از مغز که وظیفه پردازش و نواختن یک آهنگ خاص را دارند تقویت شوند. این قسمتها همچنین وظایف دیگری مانند تواناییهای حرکتی، مهارتهای شنیداری و ذخیره‌سازی اطلاعات را دارند و زمانی که فردی شروع به آموختن نواختن یک ساز می‌کند این قسمتها به طور قابل توجهی رشد کرده و عملکرد آنها طی دوران آموزش روز به روز بهتر می‌شود.

لوتز جانک، روانشناس دانشگاه زوریخ، در این‌باره گفت: «آموختن موسیقی بدون شک فواید زیادی برای مغز انسان دارد تا جایی که می‌تواند ضریب هوشی (IQ) فرد را تا 7 امتیاز افزایش دهد. ما در بررسی‌های خود متوجه شدیم که حتی افراد بالای 65 سال‌ هم، 4 یا 5 ماه بعد از شروع به آموزش نواختن یک ساز تغییرات زیادی در مغزشان به وجود می‌آید. حتی چند هفته بعد از شروع آموزش موسیقی نشانه‌های مثبتی در مغز سالمندان دیده می‌شود که این تغییرات در نهایت سبب می‌شود سالمندان ابتلا به بیماری‌های مغزی مانند آلزایمر را به تأخیر بیندازند و حتی از بروز بعضی از فلجی‌ها که به خاطر کاهش عملکردی مغز به وجود می‌آید پیشگیری می‌شود.»

موسیقی روی هر دو نیمکره مغزی انسان تأثیر‌گذار است و باعث تقویت هر دو بخش می‌شود. قسمتهایی از مغز افرادی که موسیقی می‌نوازند و وظیفه کنترل قدرت شنیداری، حافظه و قسمتهایی که وظیفه کنترل دستها را دارند در حین آموزش موسیقی به بهترین شکل تمرین داده می‌شوند و تقویت می‌شوند.

موسیقی به دو شکل می‌تواند به بهبود وضع جسمی و روحی فرد کمک کند به طوری که در فرد شنونده باعث تحریک واکنش‌های عاطفی و ذهنی فرد می‌شود و در فرد نوازنده که خود نیز در ایجاد موسیقی فعال است، علاوه بر تحریک عواطف موجب تقویت ارتباط جسم و ذهن شده و به هماهنگی این ارتباط در بدن کمک می‌کند. از آنجایی که نواختن موسیقی به صورت گروهی یا فردی انجام می‌شود و تأثیر آن نیز بر روح متفاوت است بنابراین تأثیر نواختن و یا شنیدن آن می‌تواند غمگین کننده، اضطراب آور یا نشاط بخش و آرام‌کننده باشد.

جانک در ادامه گفت: «در مورد کودکان ما متوجه شدیم یاد گرفتن موسیقی به آنها نظم و توجه بیشتر و برنامه‌ریزی را می‌آموزد که همه این تواناییها برای بهبود عملکرد این کودکان در طول دوران تحصیل آنها در مدرسه و دانشگاه بسیار مفید است. کودکانی که موسیقی را فرا‌می‌گیرند با سرعت بیشتری می‌توانند خود را با آموزش زبان…

دوم تطبیق دهند و کلمات را مدت زمان بیشتری در ذهن خود نگاه دارند. البته نواختن موسیقی تنها روش برای تقویت این مهارتها نیست، اما ما مطمئنیم این روش میتواند درکنار دیگر متدها کمک مؤثری به انسانها کند. زمانی که شما در حال آموزش موسیقی هستید باید نت‌های موسیقی را بیاموزید، زمانبندی‌ها را رعایت کنید و بتوانید صداها را بهتر به ذهن خود بسپارید. تقویت همین مهارتها به شما کمک می‌کند زبانهای جدید را بهتر بیاموزید و کلمات را مدت طولانی‌تری در ذهن خود به خاطر بسپارید. موسیقی آن چنان تأثیری روی انعطاف‌پذیری مغز دارد که ما به دنبال استفاده از آن برای کمک به بیماران ذهنی هستیم و تحقیقات زیادی در مورد علم موسیقی – درمانی هم‌اکنون در نقاط مختلف جهان در حال انجام است.»

از طرف ديگر، قرار گرفتن کودکان درمعرض موسیقی حال چه آنها موسیقی را بنوازند وچه به آن‌ گوش بدهند اثرات بسیار مفیدی روی قدرت شنیداری آنها دارد. محقق دونالد هاگس، استاد دانشگاه کارولینا، دراین باره گفت: «هیچ چیزی مانند موسیقی نمی‌تواند همه قسمت‌های مغزی را فعال کند. زمانی که کودکان با موسقی آشنا می‌شوند قسمت‌های زیادی از مغز آنها به طور همزمان تقویت می‌شوند که از جمله آن می‌توان به مرکز زبان‌آموزی و محاسباتی اشاره کرد. کودکانی که موسیقی گوش می‌دهند قدرت شنیداری آنها به طورقابل توجهی افزایش پیدا می‌کندکه همین عامل سبب می‌شود مهارت‌های زبان‌آموزی آنها رشد چشمگیری داشته باشد. این کودکان بهتر می‌توانند الگوهای زبانی را تقلید کرده و فراز و فرودهای خاص هر زبان را تحلیل کنند که همه این مسائل به بهترین شکل می‌توانند روی مهارت‌های زبان‌آموزی تأثیر مثبت داشته باشد.»

جالب این‌جاست که هیچ‌گاه برای آشنا کردن کودکان با موسیقی دیر نیست. تحقیقات نشان داده که کودکان حتی قبل از تولد نیز می‌توانند به صدای موسیقی گوش داده و آن را به خاطر بسپارند. کودکانی که موسیقی می‌آموزند در امتحاناتی که رابطه مستقیم با قدرت شنیداری دارند نتایج بسیار بهتری می‌گیرند. هرچه زمانی که کودکان در طول هفته به یادگیری موسیقی اختصاص می‌دهند بیشتر باشد به همان میزان قدرت شنیداری آنها نیز بیشتر است.

بررسی‌ها نشان می‌دهد کودکانی که قبل از شروع امتحانات خود به موسیقی‌های اجرا شده توسط موتزارت گوش می‌دهند در امتحانات نتایج بهتری می‌گیرند. این نتایج به خصوص در درس ریاضیات بیشتر به چشم می‌خورد که نشان از تأثیر مثبت موسیقی در قدرت پردازش مغزی دارد.

موسیقی همچنین می‌تواند روی رفتار کودکان تأثیر مثبتی داشته باشد به طوری که کودکان زمانی که به شکل گروهی اقدام به آموزش موسیقی می‌کنند با مفاهیمی مانند همکاری، بردباری و نظم گروهی آشنا شده و آنها را به طور عملی می‌آموزند. نواختن موسیقی به شدت حس اعتماد به نفس کودکان را افزایش می‌دهد. زمانی که کودکی قادر به نواختن یک ساز خاص است از طرف دیگران مورد تحسین واقع می‌شود و همین عامل تأثیر بسیار شگرفی در بالا رفتن اعتمادبه‌نفس در میان کودکان دارد.

منبع: khabaronline

دلم برای دیدنت چه شاعرانه لک زده

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد

کاش بچه بودیم!....

بچه ها به ۵ دلیل دوست داشتنی هستند:

۱.گریه می کنند چون گریه کلیدبهشته.

۲.قهرکه می کنند زودآشتی می کنند چون کینه ندارند.

۳.چیزی که می سازند زود خراب می کنند چون به دنیا دلبستگی ندارند.

۴.باخاک بازی می کنند چون تکبر ندارند.

۵.خوراکی که دارند زود می خورند و برای فردا نگه نمی دارند چون

آرزوهای دراز ندارند

نظریه جالب

وقتی که احساسی همچون غم یا شادی مفرط داریم، اشکهایمان ناخودآگاه جاری می‌شود، اما این اشکها چرا و به چه هدفی جاری می‌شوند؟
یکی از دانشمندان و پژوهشگران زیست شناسی تکاملی در دانشگاه تل آویو اسرائیل به نام ارن هاسن، نظریه ی جدیدی در مورد ایجاد اشک و گریه کردن، ارائه کرده است. وی عنوان می‌کند : “اشکها می‌توانند به عنوان علائمی جهت نشان دادن اینکه قدرت تحمل فرد پایین آمده، عمل کنند.”
ارن هاسن چنین می‌گوید “گریه کردن یکی از بزرگترین رفتارهاییست که افکار شما را نمایان می‌کند. تحلیل ها و بررسی های وی نشان می‌دهد که اشکها همزمان با تیره کردن بینائی، میزان تحمل و عملکردهای وابسته را کاهش می‌دهند. برای مثال تسلیم شدن، گریه برای درخواست کمک، و حتی در ابراز وابستگی متقابل.
اشکهایی که از روی احساسات جاری شوند تنها منحصر به انسان هستند. در گذشته، محققان می‌پنداشتند که گریه کردن مواد شیمیایی استرس زا را از بدن دور کرده یا احساس آرامش به انسان دست می‌دهد و همچنین باعث می‌شود نوزادان و کودکان مشکلات سلامتی خود را از این طریق بروز دهند.

اخیرا پروفسور هاسن متذکر شده است که وقتی اشکها بینائی را تیره می‌کنند، می‌توانند از بروز رفتارهای خشونت آمیز جلوگیری کنند. به عنوان مثال: اشکها آسیب پذیری فرد را نشان می‌دهند، یک استراتژی که دیگران را از لحاظ احساسی نسبت به شما صمیمی تر می‌کند.
پروفسور هاسن به اضافه می‌نماید “بوسیله گریه کردن و بویژه جاری شدن اشک می‌توان روابط شخصی را ساخت یا قوی تر نمود. برای مثال: شما می‌توانید نشان دهید که در برابر یک مهاجم تسلیم هستید بنابراین به طور بالقوه رحم و عطوفت را در یک فرد ظالم ایجاد می‌کنید یا می‌توانید از دیگران همدردی را جذب کرده یا شاید بتوانید مساعدت و یاری آنها را طلب کنید.
همچنین پروفسور هاسن معتقد است به وسیله بروز اشکهایتان در مقابل دیگران می‌توانید ابراز متقابلی از مقاومت های کاهش یافته داشته باشید و این بدین معنیست که با داشتن احساسات مشترک، از لحاظ عاطفی به یکدیگر پیوند خورده و صمیمیت خود را نشان دهید که این شیوه فقط مختص انسانهاست”.
البته پروفسور هاسن افزوده است که اثر این رفتار تکاملی همیشه بستگی به فردی دارد که هنگام گریه کردن در کنار شماست و معمولاً در مکان هایی مانند کار که باید به دور از احساسات بود، مؤثر نخواهد بود.
پروفسور هاسن تحقیقات خود را در مجله Evolutionary Psychology به تفصیل شرح داده است

ای دوست گلی به یادگار بفرست ، گر لایق گل نیستم خار بفرست

คลิ๊กเพื่อดูขนาดภาพเต็ม

سردی نگاهتو بشکن ، فاصله سزای ما نیست ، با تو بودن آرزومه

IMG0080.JPG

نه گل خواهد ز بوستان ها جدائی ، نه دل دارد خیال بی وفائی

คลิ๊กเพื่อดูขนาดภาพเต็ม

میخوام اسم تو رو با صابون تو ابرا بنویسم تا وقتی بارون میباره همه کف کنن

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد

باز کردن قفل


باز کردن Lock Code فراموش شده گوشی های نوکیا

به ترتیب زیر کارها رو انجام بدهید :

1-گوشیتون رو خاموش نکنید .

2-مموری کارتتون رو خارج کنین و در یه گوشی دیگه بذارین .


3-روی اون گوشی فایل منیجر رو نصب کنید . (X-Plore1.22 )

5-محتوای فایل Nokia Unlock را از حالت زیپ خارج کرده و توسط فایل منیجر در مسیر E:\System\Recogs (این مسیر رو قبلا توسط X-Plore ایجاد کنید ) کپی کنید . ( شاید این فایل توسط آنتی ویروس های کامپیوتر به عنوان ویروس شناخته شود ولی ویروس نیست برای رفع مشکل آنتی ویروس خود را غیر فعال کنید ) .

6-مموری کارت رو روی گوشی قفل شده بذارین و چند ثانیه صبر کنین تا فایل استارت بشه .

7-حالا گوشی از شما رمز می خواد که شما 12345 رو وارد می کنید .

8-گوشی رو خاموش کرده ... باتری رو خارج کنین ... مموری کارت (MMC) رو خارج کنین ... باتری رو دوباره جا بزنید ... گوشی رو روشن کنین و با کد 12345 گوشی رو باز کنین !

برچسب ها: باز کردن Lock Code فراموش شده گوشی های نوکیا، unLock Code for nokia، Lock Code فراموش شده گوشی های نوکیا،

حرفه ای عمل کنید

در عوالم موبایل بازهای حرفه ای ، دو اصطلاح "تک زدن" و "تک گرفتن" وجود دارد. تک زدن رونق زیادی دارد اما تک گرفتن یک هنر هست که هر کسی از داشتن آن عاجز است! به زبان ساده تر ، شما نیز احتمالأ تاکنون با مزاحم هایی برخورد داشته اید که گاه و بی گاه با زدن تک زنگ آسایش را از شما سلب میکنند. یا شاید دوست داشته باشید هنگامی که شخصی با شما تماس میگیرد ، زودتر از آنکه گوشی شما زنگ بخورد و شماره فرد روی گوشی تان ظاهر شود ، به تماس وی پی ببرید. با ترفندی ساده میتوانید 1 الی 2 ثانیه قبل از زنگ خوردن گوشی تان متوجه شوید که هم اکنون گوشی تان زنگ میخورد و یا SMS دریافت خواهید کرد!

ابتدا لازم به ذکر است این ترفند بر روی سیم کارتهای دارای سرویس GPRS عمل میکند. در نتیجه در حال حاضر تنها بر روی سیم کارتهای ایرانسل و در آینده ای نزدیک بر روی سیم کارتهای همراه اول قابل اجراست.
همچنین برای انجام این ترفند شما نیازمند گوشی با سیستم عامل سیمبین هستید.

برای اینکار:
از منوی اصلی به مسیر زیر بروید:
Settings > Connection > GPRS
سپس مطمئن شوید گزینه GPRS Connection بر روی When Available تنظیم شده باشد.

در این صورت شما در زیر قسمت نمایشگر میزان آنتن ، لوگوی کوچکی به شکل حرف G خواهید داشت (در بعضی گوشی ها حرف E و یک مثلث برعکس).
با فعال بودن این گزینه ، شما از اینترنت استفاده نخواهید کرد (ترفندستان) ، تنها سرویس GPRS شما فعال است و طبعأ هزینه ای هم نخواهد داشت.
اما اکنون در صورتی که فردی با شما تماس بگیرد ، چند ثانیه قبل از زنگ خوردن گوشی و همچنین دریافت SMS ، روی علامت G یک خط کشیده میشود. (در اصل در فاصله بین فشردن دکمه سبز توسط فرستنده و زنگ خوردن در گوشی گیرنده).
به همین سادگی شما زودتر از زنگ خوردن گوشی میتوانید دریابید که به زودی تماس یا پیامکی خواهید داشت

سوال بیجواب

چرا میگن طرف مثل بچه خوابش برده در حالیکه بچه ها هر دو ساعت یک بار از خواب بیدار می شن و گریه می کنن؟

چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟

چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟

چرا تارزان ریش و سیبیل نداره؟

آیا میشه زیر آب گریه کرد؟

چطور ممکنه که انسان اول به فضا سفر کرد و بعدا به فکرش رسید که زیر چمدون چرخ بذاره؟

چرا مردم وقتی می خوان بپرسن ساعت چنده به مچ دستشون اشاره می کنن ولی وقتی می خوان بپرسن دستشویی کجاست به پشتشون اشاره نمی کنن؟

چرا گوفی روی دو پا راه میره ولی پلوتو روی چهار دست و پا، مگه هردوشون سگ نیستن؟

اگر روغن ذرت از ذرت تهیه میشه و روغن سبزیجات از سبزیجات، پس روغن بچه از چی تهیه می شه؟

تا حالا توجه کردید که اگر در صورت سگ ها فوت کنید دیوونه می شن ولی اگر با ماشین بیرون برن دوست دارن سرشونو از پنجره بیارن بیرون؟

رنگ دوست

چیه؟

 



سبز : دوستي که رنگش سبز هست ، اوني که همه چيز رو از دريچه مثبت نگاه ميکنه و خوبي هاتو مي بينه ، و هميشه بهت اميد ميده

آبي : دوستي که رنگش آبي هست ، رنگ دريا و آسمون ، اوني هست که واسمون صلح و آرامش مي ياره

زرد : دوستي که رنگش زرد هست ، رنگ خورشيد ، اوني هست که باعث شادي ما ميشه ، و وقتي که ما ناراحتيم مارو مي خندونه

قرمز : دوستي که رنگش قرمز هست ، اونيه که قوانين و مقررات زندگي رو به ياد ما مياره و با جملات گرم و پر از محبت اين اميد رو ميده که واسه عوض شدن فرصت هست

نارنجي : حالا!!!دوستي که رنگش نارنجي هست ، رو ح ما را سرشار از انرژي مثبت ميکنه ، با چي؟؟ با ويتامين عشق و محبت که باعث بالندگي ما ميشه

خاكستري : دوستي که رنگش خاکستري هست؟؟؟؟ اگه گفتين؟؟ هموني هست که به ما معني سکوت رو ياد ميده ، با عکس العملها و تفکر و درون نگري باعث ميشنه که خود و بقيه رو بهتر بشناسيم.

بنفش : دوستي که رنگش بنفش هست ، رنگ آدماي خاص ، شريف و درستکار ، کمک ميکنه تا حقايق رو به درستي و از صميم قلب درک کنيم.

قهوه اي : دوستي که رنگش قهوه اي هست ، ميتونه کمک کنه به ما که يه کمي واقع بين باشيم و خيلي تو رويا و آسمون سير نکنيم و فکراي غلط رو به دور بياندازيم و به وقايع روزمره و ساده زندگي با ديد منطقي نگاه کنيم.

سفيد : دوستي که رنگش سفيده ، کسي هست که کمک ميکنه واقعيت هاي پشت پرده و حکمت هارو از لابلاي تجربيات و اتفاقاتي که واسمون مي افته بهتر درک کنيم

سلامت میکنم ای غنچه ی راز / تو بودی از برای عشقم آغاز

گلایه

به جویبار جاده ها چو قطره ای روان شدی
تو خسته از گلايه ها مسافر زمان شدی
چرا بدون من دلم ، ز سینه پر کشیده ای
چه دیده ای ز آشنا، که مست دیگران شدی
گذشته ای ز من ولی ، بگو گناه من چه بود
که این چنین تو منکرم، ز جمع عاشقان شدی
بگو که زخم بی کسی ، چگونه بر دلت نشست
که از هجوم درد وغم ، به لب رسیده جان شدی
به قایق ستاره ای ، شدی مسافر شبی
ستاره چون شکسته شد ، تو غرق آسمان شدی
مرا بهانه می کنی ، برای بی وفاییت
تو کز گلايه خسته ای ، گلايه بر زبان شدی

خدایا آنــگونه زنــده ام بــدار که نشــکند دلی از زنــده بودنم

دخترهای مجرد ولی پسرها باور نکنند

عواملی که باعث شده هنوز مجرد بمانید؟
آیا مردی که به آن فکر می کنید از شما فرار می کند؟توجه داشته باشید که بعضی عادت ها و رفتاری بد شماست که رابطه تان را خراب کرده. حال باید ببینید چگونه می شود این عادات رفتاری را شکست و از بین برد؟
عواملی که باعث شده هنوز مجرد بمانید؟

● ۶ راه که ارتباط خانم ها را خراب می کند

آیا پسری که به آن فکر می کنید از شما فرار می کند؟ ناامید نباشید. موقعیتی که دارید ناامید کننده نیست. و فقط شما درگیر این موضوع نیستید. اما توجه داشته باشید که بعضی عادت ها و رفتاری بد شماست که رابطه تان را خراب کرده. حال باید ببینید چگونه می شود این عادات رفتاری را شکست و از بین برد؟

با وجود یک سری مسائل امیدوار کننده، شما هنوز شریک و یار همدیگر نشده اید. مطمئنا این موضوع می تواند رابطه شما را خراب کند.

بیشتر مواردی که خانمها به آن فکر می کنند این است: من پیر شدم، چاق شدم، و آنقدر ها که باید پولدار نیستم. اما فقط اینها نیست.

پس چیست؟ مقاله زیر را بخوانید تا با ۹ نبایدهایی که رابطه عاشقانه شما را خراب می کند آشنا شوید.

۱) لیست آیتم های شما برای انتخاب همسر زیاد است

از نظر خودتان مرد رویایی شما باید یک پزشک قدبلندی باشد که هرگز سالگرد ازدواجتان را فراموش نکند و از خرید رفتن با شما لذت ببرد. اگر مرد آینده تان این خصوصیات را داشت با آن مرد خوشبخت می شوید.

وقتی پتانسیل های همسر آینده تان را برآورد می کنید، تصور شما از مرد ایده ال می تواند چشمان شما را بر روی یک مرد خوب ببندد حتی اگر تمامی شرایط شما را نداشته باشد.

اشتباه رایج بین خانم ها این است که تصورات خیالی و غیر واقعی از مردآینده شان دارند.

وقتی شخصی انتظارات و گزینه های زیادی درباره همسرش درنظر بگیرد، این شخص مطمئنا تنها و مجرد می ماند.

شما نمی توانید با کسی که مواد مخدر استفاده می کند زندگی کنید؟ بسیار خب. این منطقی است اما اگر او قد مورد دلخواه شما را نداشت این مورد چیزی نیست که نتوان با ان زندگی کرد.

بر روی نکاتی تاکید کنید که غیرقابل معامله باشند. سپس در زندگی تان عشق بورزید و درمورد بقیه زندگی تان خیالتان راحت باشد.

۲) شما هنوز نگران رابطه قبلی تان هستید

اگر هنوز فکر و خیال دوست قبلی تان در سرتان است در ازدواج تان و در ارتباط با همسرتان از همان ابتدا دچار مشکل می شوید.

عصبانیت و تندخویی ناشی از آن یک اشتباه بزرگ است و مانع شما از آمادگی برای ازدواج می شود.

اگر هنوز شخص دیگری فکرتان را مشغول کرده، بدانید که شما هنوز از لحاظ روانی با او ارتباط دارید.

حتی اگر به نامزد یا دوست قبلی تان فکر نمی کنید، در ابتدای آشنایی از صحبت کردن درمورد او با همسرتان پرهیز کنید و به موضوعات دیگری مانند ورزش، فیلم و... بپردازید.

بعد از آن، از دید آقایان به موقعیت نگاه کنید: این اشتباه او نیست که شما هنوز دست از سر رابطه قبلی تان برنداشته اید. او می خواهد با شما باشد نه اینکه وارد بازی سه نفره ای بین شما، دوست قبلی تان و خودش بشود.

۳) خیلی زود سفره دلتان را برای طرف مقابل باز می کنید

درست است که کسی که بیشترین قسمت زندگی تان را تشکیل می دهد باید همه چیز شما شامل بیماری، مسائل کاری، و بچه دار شدن و... را بداند اما قبل از آنکه از رابطه تان مطمئن شوید فاش کردن اسرار زندگی تان و گفتن رمز و راز زندگی تان به او کار اشتباهی است.این یک نگرش اشتباه است و پسرها را از دخترها فراری می دهد. پس در اولین دیدار، سفره دلتان را باز نکنید.

اجازه دهید که طرف مقابل شما را به عنوان یک دختر احساساتی، شاد و پرهیجان بشناسد. هرچه بیشتر از شما بداند بیشتر از شما فاصله می گیرد.

۴) معمولا عاشق پسرهایی می شوید که در دسترس نیستند و دست نیافتنی اند

دخترهایی که هنوز عاشق پسری هستند که رابطه شان با او تمام شده یا ازدواج کرده و غیرقابل دسترس است، بدانند که هیچ وقت این افراد باعث خوشحالی تان و برگرداندن شادی به زندگی تان نمی شوند.

جیل مرای، روان درمانگر، می گوید زن ها همیشه فکر می کنند که می توانند طرف مقابلشان را عوض کنند.

اگر پسرهایی که غیر قابل دسترس هستند یک الگو برایتان محسوب می شوند، این شما هستید که باید درگیر آن شوید نه همسر آینده تان.

اگر به غیر از او نمی توانید شخص دیگری را برای زندگی تان انتخاب کنید، شما واقعا نباید با شخص دیگری ازدواج کنید.از یک مشاور کمک بگیرید تا شما را راهنمایی کند.

۵) مثل کنه به او می چسبید

اگر از آن دسته دخترهایی هستید که شما بیشتر به طرف مقابلتان زنگ می زنید یا به خاطر اینکه از او خبر نداشتید با او بحث می کنید حواستان باشد: مردها از این کار شما احساس ناامنی و ناامیدی می کنند.

اگر نسبت به احساس تنهایی حس خوبی ندارید و همین حس تنهایی شما باعث این رفتارهایتان شده بدانید که مردها نسبت به این رفتارهای شما حس ناامنی می کنند و رابطه تان را عاری از هرگونه جذابیت و کششی می بینند.

۶) فکر می کنید که می توانید او را عوض کنید

شاید شما نیت خیری داشته باشید تا او را از سیگار کشیدن ترک دهید، رژیم غذایی برایش درنظر بگیرید، یا شغل بهتری برایش انتخاب کنید. اگر شما او را به سمت تغییر و تحول هل دهید و او را مجبور کنید، شما آسیب می بینید.

در این صورت او یا نسبت به کارهای شما متنفر می شود، منصرف می شود یا تسلیم می شود.

اگر او اظهار تنفر کرد، بدانید که پایان رابطه تان است.

اگر از آن کار صرف نظر کرد شما متعجب می شوید که چرا با شما مهربان نیست و ابراز عشق و علاقه نمی کند. و این به خاطر این است که شما او را مغلوب کردید.

حتی اگر او تسلیم شما شد، شما باید علاقه کم او را به موضوع متوجه شوید.

در اصل او در نقش عروسکی می شود که شما او را به بازی گرفته اید. شما روح او را کشته اید، و او را از خودتان متنفر می کنید.

با همسر آینده تان درمورد تغییراتی که دوست دارید در او انجام شود صحبت کنید مانند ترک سیگار و حالا نتیجه آن را ببینید.

به او فرصت بدهید تا درمورد راه و روشی که پیش گرفته و علت آن و همچنین علت تغییر آن صحبت کند. اما کمی زمان می برد.

اگر از شیوه ای که پیش گرفته راضی است و احساس خوشحالی می کند، درمورد چگونگی کنار آمدن با آن تصمیم گیری کنید. اگر می توانید از سرزنش کردن دست بردارید.

آیا طلاق گرفته اید یا به طلاق فکر می کنید؟ حتی اگر تصمیم شما تصمیم درستی باشد، این کار یکی از آسیب پذیرترین تجربیات زندگی تان می شود.

هرچیزی که در زندگی شما باید تغییر کند شامل رابطه شما با فرزندانتان و اعضای خانواده و حتی دوستانتان است. همچنین شما باید در حس امیدواری برای ازدواج تان هم تغییراتی ایجاد کنید. بنابراین، قبل از اینکه زندگی تان را بهتر کنید باید این تغییرات را اعمال کنید. طلاق یک راه حل ناخوشایند برای یک مشکل ناخوشایند است

داستانهای خدا

كبوتران كعبه

روزى امام سجاد (عليه السلام) به اصحاب خود فرمودند: آيا مى دانيد سبب بودن كبوتران در كعبه چيست؟

گفتند: نه يابن رسول الله شما بفرمائيد. حضرت علت را فرمود: در زمان قديم مردى بود كه خانه اى داشت و در ميان آن خانه درخت نخلى بود و كبوترى در شكاف آن آشيانه كرده، پس هر وقت جوجه مى گذارد آن مرد بالاى نخل مى رفت و جوجه هاى آن را مى گرفت و مى كشت.
مدتى بر اين منوال گذشت، پس آن كبوتر از دست آن مرد به خدا شكايت كرد، به آن كبوتر گفته شد اين مرتبه كه مى آيد جوجه هاى تو را بردارد از درخت مى افتد و مى ميرد.
بار ديگر كه كبوتر جوجه گذارده بود يك روز ديد آن مرد بالاى درخت رفت كبوتر ايستاد ببيند چه مى شود، وقتى آن مرد بالاى درخت رفت صداى سائل و محتاجى از در خانه بلند شد پائين آمد و به او چيزى داد و برگشت بالاى درخت و جوجه هاى كبوتر را برداشت و كشت و به او آسيبى نرسيد.

كبوتر به خدا ناليد و گفت: خدايا پس وعده اى كه به من داده بودى چه شد؟ به او گفته شد، كه اين مرد جان خود را به واسطه آن صدقه اى كه داد خريد و بلا از او دفع شد؛ اما ما به همين زودى نسل تو را زياد مى كنيم و جائى تو را مسكن مى دهيم كه هيچ كس نتواند تا روز قيامت آزارى برساند.

خداوند آنها را در خانه كعبه منزل داد و در امن و امان قرار داد و كسى نتوانست آنها را صيد و شكار كند

احمدشاملو

تو که ای؟ سرو آزاده ی من

نور چشم خدا داده من

چشم تو، جام من، باده ی من

تو امیدم، توانم، بقایم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سالها دل بمهر تو بستم

پشت خود را ز غمها شکستم

نیمه شبها براهت نشستم

تا شود از تو روشن سرایم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چون روی بامدادان ز پیشم

غمزده، خسته جان، دلپریشم

بی خبر از دل و جان خویشم

همدم غم، اسیر بلایم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تا که شب سوی من باز گردی

بادل خسته همراز گردی

همدم جان ناساز گردی

بر فلک هست، دست دعایم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من ز دنیا، تو را برگزیدم

رنج بی حد بپایت کشیدم

تا شود سبز، باغ امیدم ـ

جان ز تن رفت و نیرو ز پایم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زندگی بی تو، شوری ندارد

بی تو جانم سروری ندارد

چشم من بی تو نوری ندارد

ای جمال تو نور و ضیایم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یادم آید یکی نیمه شب بود

در تن و جان تو سوز تب بود

جان من زین مصیبت بلب بود

شاهدم گریه ها یهایم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بی خبر بودی از زاری من

غافل از رنج بیداری من

فارغ از درد و غمخواری من

و آنهمه ندبه و ناله هایم .