امام علی

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

دوست

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS

امان ازحرف مردم

یک عمر با حرف مردم!

وقتی که به دنیا آمد، حرف مردم هم همراه او به دنیا آمد، انسان را می گویم . فرقی نمی کند که این انسان، دختر باشد یا پسر . وقتی که آمد عده ای گفتند: چرا دختر شد و چرا پسر نشد . عده ای هم به عکس، این انسان از همه جا بی خبر، بزرگ می شد . اولین قدم را که برداشت و اولین دندانی که در آورد گفتند: چرا دیر راه افتاد؟ چرا زود دندان در آورد و . . . باز هم ایام گذشت تا این که هفت ساله شد . وقتی که به مدرسه رفت، گفتند چرا شش سالگی کلاس اول نرفت؟ ! حتما کند ذهن بوده و . . . . بالاخره، 12 سال تحصیل را با همه حرف مردم به آخر رساند . حرف های هر دوره تحصیلی از ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان هم جای دارد . به خصوص آن که، وقتی در رشته علوم انسانی ادامه تحصیل داد، همه گفتند: حتما معدلش به حد نصاب نرسیده و نتوانسته در رشته تجربی یا ریاضی درس بخواند و به ناچار وارد رشته انسانی شده است . این هم بماند که رشته علوم انسانی را رشته درسی تنبل ها معرفی می کردند . به هر حال، این انسان که پس از 18 سال به حرف مردم عادت کرده بود، وارد ورطه کنکور افتاد . حرف های جدید آغاز شد: کلاس کنکور می رود؟ ! سهمیه دارد؟ ! درس می خواند؟ ! و . . . اگر هم دختر بود می گفتند: درس می خواهد چه کند . دوازده سال درس خواند کافی است . آخر کار که باید خانه داری کند! وقتی که کنکور قبول نشد تا مدت ها باید حرف مردم را تحمل می کرد که این همه وقت گذاشت آخرش چی؟ چقدر پول کلاس کنکور داد! و . . . اگر سهیمه نبود که قبول نمی شد و . . . سنش که به بیست رسید، اگر دختر بود می گفتند: ترشیده شده! خواستگار ندارد؟ ! و اگر پسر بود، می گفتند . چرا زن نمی گیرد؟ ! جایی برای خواستگاری رفته؟ !

حتما از دخترهای دانشگاه کسی را در نظر دارد و . . .

وقتی هم که برای آن دختر معصوم خواستگاری می آمد، هنگام تحقیق چنان زیر آب بنده خدا را می زدند که دیگر احدی جرات نزدیک شدن به خانه آنها را نداشت!

بالاخره، این دختر معصوم با آمدن یک خواستگار، که کم تر به حرف مردم اهمیت می داد، می خواست راهی خانه بخت شود . تازه اول ماجرا بود، حرف از مهریه، جهیزیه و . . . بالاخره، با همه حرف ها قرار مجلس عقد و عروسی گذاشته شد . وقتی که در یک تالار مناسب مجلس گرفتند، گفتند؟ مگه پولشان را از سر راه آورده اند؟ ! چه خرج هایی که نمی کنند؟ ! این خانواده مثلا دم از خدا و پیغمبر می زند، بعد این همه اسراف می کنند! و زمانی هم که در خانه و به شکلی ساده مجلس گرفت، گفتند . ما را آدم حساب نکردند، مگر چند بار در زندگی مجلس عروسی می گیرند . چقدر ساده بود! به هر حال، با وجودی این که این حرف ها مانند گلوله ای آتش بردل این دو جوان می نشست، توانستند زندگی مشترک خود را آغاز کنند! چند ماهی که از زندگی مشترکشان گذشت، صحبت از تفاهم و بچه دار شدن و . . . شروع شد و حرف های جدید از این که حتما مشکلی دارند که بچه دار نمی شوند!

این دو جوان خوشبخت که می خواستند با آگاهی بیش تر صاحب فرزندی شوند، بنا بر هجوم حرف های مردم مسافری را مهمان خانه محبتشان کردند . این مسافر کوچولو وقتی به دنیا آمد، دوباره روز از نو شد و روزی از نو! ایام می گذشت و آن کودک و نوجوان و جوان سابق ما پا به عرصه پیری می نهاد . 40 یا 50 و یا بیش تر از سنش گذشته بود که بر اثر سانحه، حادثه، مریضی و یا . . . از دنیا رفت .

وقتی که در گذشت، گفتند: آدم خوبی بود اما . . . ! چقدر زود از دنیا رفت، چقدر دیر از دنیا رفت چقدر بدهکار بود! چقدر طلبکار بود و . . . چرا این قبرستان خاک کردند؟ چرا آن قبرستان خاک نکردند؟ ! مجلس ترحیمش آبرومندانه بود . مجلس فقیرانه داشت و این گونه بود که این انسان از همه جا بی خبر یک عمر زندگی خود را با حرف مردم نقش و نگار داد و چه زیبا گفته اند که در دروازه را می تون بست، اما دهان مردم را هرگز!

سفره امام حسن وزوانی

سفره سبز امام حسن (ع) درشهروزوان
سفره امام حسن (ع) :
از خصوصيات مهم اين سفره سبز بودن آن است . مواد خوراكي كه در سفره قرار مي دهند سبز رنگ است و از ظروف سبز رنگ و شمع هاي سبز براي تزيين سفره انتخاب مي كنند . مواد غذايي اين سفره شامل نان و پنير و سبزي ، كشمش سبز ، آش جو.کوکوسبزی وسبزی پلواست
سفره حضرت امام حسن (ع)



مقدمه :
در اين جلسه تزئين سفره امام حسن (ع) را آموزش مي دهيم. تزئين سفره مواد غذايي بکار رفته و ظرف آن بايد سبز باشند.
مواد لازم:
کوکو سبزي ، سبزي پلو ، فلفل دلمه ، فلفل سبز ، خيار شور و زعفران
فلفل دلمه را بصورت حلقه حلقه برش مي دهيم و در کنار کوکو سبزي قرار مي دهيم يا فلفل دلمه را چهار برش زده بصورت گل در مي آوريم و در وسط کوکو قرار مي دهيم.
از فلفل سبز براي تزئين کوکو استفاده مي کني.م خيار شورها را بصورت لاله برش مي زنيم و در روي کوکو قرار مي دهيم.
سبزي پلو را بوسيله برنجي که زعفران زده ايم ، تزئين مي کنيم.

موادي که در اين سفره بکار مي رود بايستي سبز باشند. مي توان از هندوانه ، خيار، کوکو، سبزي ، نان ، پنير ، نان سنگک ، سبزي پلو ، شمع سبز و آجيل مشکل گشا استفاده کرد.
روش آش را با نعناع داغ تزئين مي کنيم.
تورهاي سبزي را به اندازه هاي کوچک برش مي زنيم و آجيل ها را داخل تورها مي ريزيم و با روبان سبز مي بنديم.

سهراب سپهری

وبلاگی خواهم ساخت ( سهراب سپهری)

وبلاگی خواهم ساخت

خواهم افزود به وب!

سرویسش وردپرس، قالبش هرچه که شد

دور خواهم شد از آن سرویس قبل

که در آن هیچ کسی نیست که سرویسش را

در جهانواره‌ی پرسرعت تکنولوژی آپدیت کند!


سرویس قبلی من

سرویسی ایرانی است -عین من یا خودتان-

جنس آن اعلا نیست

دامنه‌ش هک شده است

سرورش هم دان است

صفحه اش بی فید است

یا اگر هم دارد، اینولید است و پر از اشکالات!

این وسط اما خب، گوش وبلاگستان

از سخنرانی بی وقفه‌ی سردمدارش، ناگهان کر شده است

وبلگ قبلی من، پیج رنکش ده بود

دامنه‌ش هک شد و دات آی آر شد -یعنی آن رنک پرید-

وبلاگ تازه‌ی من پیج رنکش صفر است

چه خیالی دو سه روزی است که آن را دارم

ویزیتورهای وب تازه‌ی من روی هم یک رقمی است

چه کنم؟ وای که مایوس شدم من بسیار،

سفری کردم از آن یاس بزرگ توی وبلاگستان

دختری را دیدم شانزده ساله -تازه بالغ شده بود-

توی آن وبلاگش

از غذا پختن خود، یا که چت کردنهاش

می‌نویسد اما

هیت او ده رقمی است!

یا زنی بود آنجا -تازه فارغ شده بود-

عکس نوزادش را در بلاگش دیدم

از هجوم ویزیتورهاش ولی شب نشده، کانترش می ترکد!

وسط این سفرم به دختری لوس اصابت کردم

پست‌هایش کلا، این چنین است که رفتم خانه آمدم به دفتر روزنامه!

ویزیتورهاش ولی، می‌رسد به پای جمعیت چین

آخر این سفرم هجوم افکار نویی توی مغزم آمد

با خودم می گویم در پروفایل بلاگم بنویسم پررنگ:

ایها‌الناس که دختر هستم.

چه کسی بود صدا زد شروین؟!

آه شروین بگو!!!

چون که این طور شود، هیت این وبلاگم

می‌رسد به پای وبلاگ زن خاطره گو

میدانید

آیا میدانید: قله دماوند بیست و سومین قله بلند جهان است

آیا میدانید: پنجاه درصد از مردان و ده درصد از زنان جهان سیگاری هستند

آیا میدانید: یک‌چهارم استخوان‌های بدن، در پای او قرار دارد!

آیا میدانید: بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب میباشد…

آیا میدانید: شتر مرغ در۳ دقیقه ۹۵ لیتر اب می خورد

آیا میدانید: نعناع سسکه و تنگی نفس را شفا میدهد .

آیا میدانید: جرم زمین هشتاد و یک برابر ماه است؟

آیا میدانید: تقریباً یک سوم وزن یک زن و یک دوم وزن یک مرد را ماهیچه تشکیل می دهد

آیا میدانید: در هر میلیمتر مکعب خون شما پنج ملیون رعیت به نام گلبول قرمز وجود دارد.

آیا میدانید: ماه در هر سال به انــدازه ۱٫۵ اینچ از زمین دور میشود.

آیا میدانید: گیر کردن اعصاب بین استخوانهاست باعث خواب رفتن دست و پا میشود

آیا میدانید: از دست دادن تنها ۱٪ از اب بدن موجب تشنگی میشود.

آیا میدانید: به طور متوسط روزانه، ۱۲ نوزاد به خانواده‌های اشتباه داده می‌شوند

آیا میدانید: صاحب اصلی کارخانه Marlboro از سرطان ریه مرد.

آیا میدانید: در واشنگتن‌ بیشتر از مردمانش، تلفن وجود دارد.

آیا میدانید: «یویو» اولین بار به عنوان یک سلاح در فیلیپین استفاده می‌شد!

آیا میدانید: اسبها در مقابل گاز اشک آور مصون اند

آیا میدانید: خوکها به لحاظ فیزیک بدنی ، قادر به دیدن آسمان نیستند

آیا میدانید: استفاده از هدفون در هر ساعت ، باکتریهای موجود در گوش شما را تا هفتصد برابر افزایش میدهد

آیا میدانید: در تمام وجود شما بیش از یک مشت گچ «کلسیم» وجود دارد

آیا میدانید: بیشترین ضربان قلب راقناریها با۱۰۰۰بار در دقیقه وکمترین را فیل با۲۷ بار در دقیقه دارد

آیا میدانید: ۳۰ برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی میکنند در زیر خاک مدفون شده اند

آیا میدانید: لایه ازن فقط به اندازه دو سکه بروی هم کلفتی دارد.

آیا میدانید: طول تقریبی رود نیل که بزرگترین رود جهان است در حدود ۶۶۰۰ کلیومتر است

آیا میدانید: زادگاه میوه کیوی کشور چین میباشد ، چینی ها سالانه فقط دویست تن کیوی از بوته های خودرو برداشت میکنند

زندگینامه حضرت محمد

عبدالمطلب پدر بزرگ رسول خدا (ص) همواره مراقب محمد (ص) بود و راهنمایی اندیشمند برای قریش در اداره امور محسوب می شد.
وقتی برای سرایه دار کعبه و بزرگ قوم عبدالمطلب فرشی در سایه کعبه گسترده می شد و فرزندان وی پیرامون مسند پدر می نشستند تا پدرشان بیاید و در جای مخصوص خود بنشیند گاهی رسول خدا بر روی مسند عبدالمطلب می نشست و چون عمو های وی می خواستند او را بر دارند عبدالمطلب می گفت:

پسرم را رها کنید. به خدا قسم که او را مقامی ارجمند است.

عبدالمطلب چنان از پیامبر اسلام حمایت می کرد که گوئی عزیزترین و گرامی ترین فرد در نزد وی است و چنان از عظمت وی یاد می کرد که گوئی خبر از بزرگ منشی و بزرگواری او دارد. چنانچه نقل میکنند در هنگامی که بر مسند عبدالمطلب نشسته بود و پسران وی او را بلند می کردند گفت:

او را رها کنید چه اینکه او خود را به بزرگی و سلطنت خبر می دهد.

سرپرستی عبدالمطلب دیری نپایید که به اخ رسید و رسول خدا در هشت سالگی پدر بزرگ خود را از دست داد. عبدالمطلب در “حجون” مکه به خاک سپرده شد.

اما قبل از وفات وی سرپرستی و نگهداری رسول خدا را به ابوطالب که با عبدالله از یک مادر بودند واگذاشت و گفت:

“ای عبد مناف تو را پس از خود درباره یتیمی که از پدرش جا مانده سفارش می کنم. او در گهواره پدر را از دست داد و من همچو مادری دلسوز بودم که فرزند خویش را در اغوش می کشید. اکنون برای دفع ستمی یا محکم ساختن پیوندی به تو از همه فرزندانم امیدوارترم.”

بعد از عبدالمطلب که به قولی سن پیامبر به هشت سال و هشت ماه و هشت روز رسیده بود سر پرستی وی بر عهده عمویش ابوطالب قرار گرفت. فاطمه دختر اسد بن هاشم همسر ابوطالب رسول خدا (ص) پرورش داد . چنانچه از رسول خدا (ص) روایت شده است که:

بعد از وفات فاطمه دختر اسد فرمود امروز مادرم وفات کرد.

و چون به او گفته شد ای رسول خدا برای فاطمه سخت بی تاب گشته ای؟ فرمودند:

او به راستی مادرم بود چه اینکه کودکان خود را گرسنه می گذاشت و مرا سیر می کرد و انان را گردالود می گذاشت ومرا شسته و اراسته می داشت.

——————————————————————————–

سفر رسول خدا به سام همراه ابوطالب
بعد از رحلت عبدالمطلب سرپرستی رسول خدا (ص) را عمویش ابوطالب به عهد گرفت و همسر ابوطالب همانند مادری مهربان به انجام وظیفه در قبال پیامبر مشغول شد. پیامبر دوازده ساله یا نه ساله و یا به قولی سیزده ساله بود که همراه عموی خود ابوطالب برای تجارت به شام رهسپار گشت. این سفر در دهم ربیع الاول سال سیزده واقعه فیل اتفاق افتاد و و چون کاروان به بصری قصبه ای در سرزمین حوران از توابع دمشق رسید راهبی به نام “بحیری” از دانایان دین مسیحیت از روی اثار و علائم رسول خدا را شناخت و به نبوت اینده وی خبر داد و ابوطالب را به مراقبت و نگهداری محمد (ص) سفارش نمود.

راهب مسیحی شاهد نشانه هایی در سیمای محمد بود که با انچه که وی در مورد بشارت عیسی به پیامبری به نام “احمد” که پس از او میاید داشت مطابقت می کرد. نشانه ها و علائم از این قبیل بود که این کاروان در نزدیکی صومعه او فرود امده و ابری را دیده بود که بر سر کاروانیان سایه می افکند و بالاخره شاهد آن بود که هر گاه این کاروان به سایه درختی پناه میاورد شاخه درخت فرو می ریزد و به همین سبب کروانییان را اکرام نموده و برای انان میهمانی ترتیب داد و از انها خواست که تمام افراد اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ شرکت جویند کاروان قریش همه امدند به جز محمد که به دلیل کم سن و سال بودن مراقب اموال انان بود. راهب مسیحی وقتی در فرد فرد انها نگریست نشانه های نبوت را نیافت پرسید ایا فردی هست که در این مهمانی شرکت نکرده باشد گفتند فقط پسر بچه ای است که نزد اموالمان برای مراقبت گذاشته ایم.

به دستور بحیرا او را اوردند و به محض مشاهده آن کودک نشانه ها و علائم نبوت را در او دید و در نزد خود نشاند و از کسانش در کاروان پرسید. ابوطالب جلو امد و خود را معرفی نمود. بحیرا دست رسول خدا را در دست گرفت و گفت:

این سرور جهانیان و فرستاده سرور دو جهان است که خداوند او را به عنوان رحمتی بر جهانیان مبعوث می دارد. در اینجا پیران قریش گفتند تو از کجا چنین اگاهی به دست اورده ای ؟ او گفت چون شما در استانه ورود به این سرزمین قرار گرفته اید هیچ سنگ و هیچ درختی نماند مگر انکه به سجده در افتاد واین در حالی است که جز در پیشگاه پیامبری از پیامبران خدا سجده روا نیست ونیز من او را از مهر نبوتی که در پایین استخوان شانه اش قرار دارد می شناسم. بحیرا پس از این گفتگو در پی کار خود رفت.

کاروانیان همه این ماجرا دیداند و ابوطالب نیز نصیحت راهب را پذیرفت واز بیم انکه یهودیان ممکن است محمد را به قتل برسانند با شتاب و سریع او را به مکه باز گرداند.

پیامبر خود به این سفر بسیار مشتاق بود چه اینکه خصوصیت اخلاقی ایشان ایجاب می کرد که مستقل و ازاد منش باشد و از نظر اقتصادی به خود متکی باشد و همین استقلال طلبی و ازادگی بود که پیامبر را در اوایل نوجوانی به سفر و استفاده از تجربیات بازرگانی وادار نمود.

——————————————————————————–

ویژگی های ظاهری پیامبر
آن چنانکه ذکر شد ویژگی های منحصر به فرد اخلاقی او را مشتاق یافتن راه های استقلال اقتصادی کرده بود. اما قبل از بیان ویژگی های سیرتی به بیان ویژگی های صورتی ایشان می پردازیم.

برای مثال امام حسن مجتبی (ع) از دائی ناتنی خود خواهش کرد تا جدش را توصیف نماید.

او نیز چنین پیامبر را وصف کرد:

رسول خدا (ص) بزرگ بود و در چشم ها بزرگ می نمود و رخساره اش همچو شب چهارده می درخشید. قدش از کوتاه قدان بلند تر و از بلند قدان کوتاه تر بود. چهره اش سپید. پیشانی اش گشاده. ابروانش کمانی و میان ابروانش رگی بود که به هنگام خشم از خون پر می شد. بینیش کشیده و باریک بود. محاسن حضرت پر پشت گونه هایش برجسته دهانش بزرگ دندان هایش با فاصله گردنش چون نقره زیبا و سینه اش پر مو اندامش معتدل شکم و سینه اش برابر سینه اش پهن و دستان و پاهایش محکم و درشت بود استخوانهای دست و پایش بلند گودی کف پایش زیاد و پاشنه هایش صاف بود بیشتر چشمانش را به زمین می دوخت به کسی خیره نمیشد و به نگاهی بسنده می کرد و همواره در سلام کردن پیشی می گرفت.

——————————————————————————–

ویژگی های سیرتی پیامبر
ویژگی های سیرتی ایشان از او پیامبری وارسته ساخت چنانچه قران درباره او می فرماید:

“انک علی خلق غظیم”

ای پیامبر همانا تو دارای سیرت اخلاقی بزرگ هستی

بنابراین انچه حضرت را از دیگران متمایز می ساخت و در چشم ها بزرگ جلوه می کرد و دوستان را مجذوب او و دشمنان را مرعوب او می ساختسیرت و منش اخلاقی پیامبر بود. محمد سالها پیش از انکه به پیامبری مبعوث شود در جامعه ای که قتل و قارت سنت شده و تجاوز به اموال دیگران شجاعت بود در میات اشنا و بیگانه به “امین” معروف شده بود. راستی و درستی محمد زبانزد همگان بود و پس از بعثت دشمنان اسلام همه تهمت ها را به او داداند بجز خیانت و دروغگویی.

یکی از بارزترین ویژگی های پیامبر داشتن شرح صدر بود. خداوند در مورد این ویژگی پیامبر در قران کریم می فرماید:

“الم نشرح لک صدرک”

آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم و به تو شرح صدر ندادیم

——————————————————————————–

سایر ویژگی های پیامبر
شجاعت گذشت عفو اغماض عبادت و خوشرویی از دیگر صفات پیامبر بود.

امیر مومنان علی (ع) درباره شجاعت پیامبر می فرماید:

هنگامی که اتش جنگ تافته می شد و کارزار دشوار می گشت به پیامبر اکرم پناه می بردیم و او را سپر خود می کردیم در آن هنگام او از همه ما به دشمن نزدیک تر بود.

درباره عفو پیامبر همین بس که ابوسفیان فرمانده مشرکان در جنگ بدر و احد و احزاب را عفو کرد. او که اندک تردیدی در مبارزه با پیامبر نداشت همسرش هند جگر خوار که وحشی را تشویق کرد تا حمزه سیدالشهدا را در جنگ احد بکشد و پس از شهادت حمزه پهلویش را شکافت و جگرش را در اورد و به دندان گرفت اما پیامبر در برابر این همه کینه توزی در فتح مکه اعلام کرد هر کس به خانه ابوسفیان نیز برود در امان است.

——————————————————————————–

ازدواج پیامبر با خدیخه
برنامه ازدواج پیامبر با خدیخه در دعوت خدیجه از حضرت محمد برای سر پرستی و مدیریت کاروان تجاری و بازرگانی پی ریزی شد.

پیامبر نیز چون دیگران با سرمایه اندک خود به تجارت می پرداخت و در ضمن به امانت داری و پاک دامنی شهرت یافته بود. تخصص در امر تجارت و تعهد شخصیت والای محمد امین خدیجه را وا داشت تا برای مدیریت گروه بازرگانی خود از وی سود جوید به همین خاطر از محمد امین دعوت به همکاری نمود.

خدیجه دختر خویلد پانزده سال پیش از واقعه فیل تولد یافت. مادرش فاطمه دختر زائدة بن اصم بود.

خدیجه زنی تجارت پیشه و ثروتمند و شرافتمند بود.

مردان را برای امور بازرگانی اجیر می کرد و حقی را به انها می داد. همچنانکه گفتیم امانتداری و تخصص محمد امین را شنیده بود به سراغ او فرستاد و از او تقاضا کرد که همراه غلام او ” میسرة ” برای تجارت از مکه رهسپار شام شود. پیامبر پیشنهاد خدیجه را پذیرفت و به شام رفت.

مدیر کاروان خدیجه در این زمان بیست و پنج ساله بود. وقتی کاروان تجاری محمد امین به بصری رسید نسطور راهب پیامبر را دید و میسرة را به پیامبری او مژده داد. میسرة نیز در سفر کراماتی را از پیامبر دیده بود که در بازگشت همه وقایع را برای خدیجه بازگو کرد و خدیجه در ازدواج با رسول خدا رغبت نمود.

در اینجا بود که علاقه مندی خود را به ازدواج با محمد امین اظهار نمود. پیامبر نیز با عموی خود نزد بزرگ خدیجه رفت و خدیجه را خواستگاری کرد.

تاریخ ازدواج دو ماه و بیست و پنج روز پس از بازگشت از سفر شام بود. مهریه جدیجه بیست شتر جوان و خطبه عقد را ابوطالب عمی پیامبر ایراد کرد.

خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر نخست به ازدواج ابوهاله تمیمی و سپس به ازدواج عتیق بن عابد بن عبدالله بن عمر بم مخزوم در آمده بود و حدود بیست و پنج سال نیز با رسول خدا (ص) زندگی کرد و در شصت و پنج سالگی در سال دهم بعثت وفات یافت.

——————————————————————————–

آغاز بعثت
قول مشهور شیعه امامیه در تاریخ بعثت پیامبر بیست و هفتم ماه رجب و نظر دیگر فرقه های اسلامی ما رمضان بوده است.

روایتی از امام باقر (ع) نقل شده که در روز دوشنبه هفدهم ماه رمضان در کوه حرأ فرشته ای بر رسول خدا (ص) که در آن زمان چهل ساله بود نازل شد. آن فرشته که وحی آورد جبرئیل بود.

یکی از مورخین شهیر اسلامی می نویسد:

بعثت رسول خدا (ص) در سال بیستم پادشاهی خسرو پرویز بوده است.

باید توجه داشت که پیامبر اسلام قبل از بعثت به غار حرا رفته و عبادت خدا را به جا می اورد. پیامبر رحمت یکی از ماههای سال را برای عبادت در غار حرا به سر می برد.

از نوشته بعضی استفاده می شود که علاوه بر رفتن رسول خدا (ص) به غار حرا رفته قریش چنین ائینی داشته. چنانچه امده است:

رسول خدا (ص) در هر سال یک ماه به غار حرا می رفت و در آنجا به عبادت می پرداخت. این کار یکی از آئین های عبادی قریش در دوران جاهلیت بود.

درباره آغاز وحی نوشته اند که:

نخستین چیزی که وحی با آن آغاز شد رویای صادقه بود او هیچ خوابی نمی دید مگر آنکه همانند صبح روشن تحقق می یافت. سپس در خلوت و انس محبوب او قرار گرفت و در غار حرا با خدای خود خلوت می کرد و در شبهای ذوات العدد ( شبهای دهه اخر ماه رمضان ) و پیش از اینکه به نزد خانواده اش برگردد در آن غار به عبادت می پرداخت و توشه بر می گرفت و سپس به نزد خدیجه باز می گشت و برای رفتن به اعتکافی دیگر خود را آماده می ساخت این کار ادامه یافت تا زمانی که وحی حضرت حق بر او فرود آمد در حالی که در همان غار بود.

این روایت حاکی از آن است که آغاز اشراق الهی و اتصال به خداوند به وسیله رویا صورت پذیرفته است. اما در سیره ابن هشام مطلبی آمده است که شروع وحی را با رویا دانسته است.

چنانچه می نویسد:

جبرئیل به امر پروردگار فرود آمد.

پیامبر می فرماید:

او در حالی که من خوابیده بودم قطعه ای از دیباج آورد که نوشته ای در آن بود پس گفت بخوان گفتم نمیخوانم. پیامبر می فرماید: پس بر من فشار آورد که گمان کردم مرگ مرا فرا رسیده است سپس رهایم ساخت و گفت بخوان گفتم چه بخوانم؟ سپس بر من فشاری وارد آورد که گمان کردم این مرگ است که فرا رسیده. سپس رهایم کرد و گفت بخوان گفتم چه بخوانم ؟ این سخن را از بیم آن گفتم که دیگر بار آن کرده خود را با من تکرار نکند. پس گفت بخوان به نام خدایت که آفرید انسان را از علق. بخوان به نام پروردگار بزرگ خویش که انسان را با قلم بیاموخت. انسان را آنچه نمی دانست بیاموخت.

اگر چه نمی توان آغاز رسالت را با رویای صحیح دانست ولی قدر مسلم این است که حضرت در سال های نزدیک به بعثت از مردم کناره می گرفت و شاید وجود رویا هایی در زندگیش دگرگونی ایجاد کرده و او را به گوشه گیری تشویق نموده بود.

بهر حال در یکی از سال های عزلت وقتی در حرا مشغول عبادت بود جبرئیل نازل شد و آیه هایی از سوره علق را به پیامبر اکرم (ص) تلقی نمود.

بعد از اعلان رسالت که تا آن شب برای او سابقه نداشت طبعی بود که قبل از انجام هر کاری به منزل برود. در خانه وی سه نفر یعنی خدیجه و علی بن ابی طالب و زید بن حارثه بود. وقتی آنها از قضیه اطلاع پیدا کردند اولین کسانی بودند که به پیغمبر گرویدند.

ابتدا دعوت به صورت مخفی و پنهانی انجام می گرفت.

در دومین روز بعثت تشریع حکمی از احکام اسلام اغاز شد و ان فرمان به نماز بود.

یعقوبی می نویسد:

نخستین نمازی که بر می واجب گشت نماز ظهر بود. جبرئیل فرود آمد و وضو گرفتن را به او نشان داد و سپس نماز خواند تا به پیامبر نشان دهد که چگونه نماز بخواند. آنگاه خدیجه رسید و رسول خدا او را خبر داد پس وضو گرفت و نماز خواند. آنگاه علی بن ابی طالب (ع) رسول خدا را دید و آنچه را دید انجام می دهد انجام داد.

در این مدت مسافران گاه به گاه در کنار کعبه مردی را می دیدند که به نماز ایستاده است در سمت راست او پسری جوان و در سمت چپ او زنی به نماز مشغولند. شگفت زده از دیدن این افراد سوال می کردند.

دوران دعوت نهانی سه سال طول کشید طی این سال ها چند تن از جمله یزید بن حارث و جعفر بن ابی طالب و زبیر بن عوام و ابو سلمه مخزومی و ارقم بن ابی ارقم و ابوبکر بن ابی قحافه و عثمان بن مظعون و اسمأ دختر ابوبکر و ام فضل همسر عباس بن مطلب طلحة بن عبیدالله و عبدالرحمن بن رئوف و خباب بن ارت و… ایمان آوردند.

——————————————————————————–

اولین اسلام آورندگان
همچنانکه قبلا بیان کردیم پیغمبر (ص) بعد از نزول وحی نخستین بار در وهله اول به منزل آمدند و اولین کسانی که از رسالت ایشان مطلع گشتند خانواده ایشان و امیر المومنین (ع) بودند. آنها به پیامبر ایمان آوردند چنانچه روایت شده است که عمر بن عبسه می گفت:

در آغاز بعثت نزد رسول خدا شرفیاب شدم و گفتم: آیا کسی در امر رسالت تو را پیروی کرده؟ گفت: آری زنی و کودکی و غلامی و مقصودش خدیجه و علی بن ابی طالب و زید بن حارثه بود.

برخی می نویسند: پس از زید بن حارثه و ابوبکر بن قحافه و بر اثر دعوت وی عثمان بن عفان بن ابی العاص و زبیر بن عوام و عبد الرحمن بن عوف زهری و سعد بن ابی وقاص و طلحه بن عبیدالله اسلام آوردند این افراد در پذیرفتن اسلام بعد از خدیجه و علی و زید بن حارثه بر همه سبقت جسته اند سپس مردم دسته دسته از مرد و زن به دین اسلام در آمدند.

در مورد اسلام جعفر بن ابی طالب اعتقاد بر این است جعفر اندکی بعد از برادرش علی (ع) اسلام آورد. روایت شده است که ابو طالب رسول خدا و علی (ع) را دید که نماز می خوانند و علی پهلوی راست رسول خدا ایستاده پس به جعفر گفت تو هم بال دیگر پسر عمویت باش و در پهلوی چپ وی نماز بگذار و جعفر همین کار را کرد.

حمزة بن عبدالمطلب نیز به قولی در سال دوم بعثت و به روایتی در سال ششم بعثت بعد از رفتن رسول خدا به خانه ارقم اسلام آورده است.

یاران پیامبر بعد از درگیری کوتاهی برای عبادت به خانه ارقم رفته و در آنجا پنهان شدند. درگیری اینگونه آغاز شد که روزی سعد بن ابی وقاص با چند نفر از اصحاب رسول خدا نماز می گذارد که چند نفر از مشرکین با آنها به ستیز بر خواستند و جنگ در میان آنان در گرفت سعد مردی از مشرکان را با استخوان فک شتری زخمی کرد و این نخستین خونی بود که در اسلام ریخته شد.

پس از این واقعه رسول خدا و یارانش در خانه ارقم پنهان شدند تا اینکه دستور علنی شدن دعوت ابلاغ شد.

——————————————————————————–

علنی شدن دعوت
بعد از سه سال تبلیغ پنهانی و جمع شدن گروهی اندک گرد پیامبر اسلام همانند پروانه هایی که به دور شمع می گردند اما آتش عشق آنان آنقدر زیاد است که سوختن را حس نمی کنند بالاخره دستور آسمانی انذار عشیره نازل شد.

خداوند تبارک و تعالی پیامبر عزیزش را دستور داد که خویشان نزدیکتر خود را بیم دهد سپس بر گوه مروه ( و به قولی بر کوه صفا ) ایستاد و با صدای بلند قبایل مختلف را فراهم آورد. آنگاه در یکی از خانه های بنی هاشم آنان را جمع کرد سپس به استناد آیه کریمه:

“و انذر عشیرتک الاقربین”

خویشان نزدیکتر خود را انذار کن”

آنان را به دین اسلام دعوت نمود و به آنان اعلام کرد که خداوند پیامبر خود را در میان آنها مبعوث کرده و او را فرموده است که بیمشان دهد. اما پیش از آنکه رسول خدا سخن بگوید ابولهب او را به ساحری نسبت داد و جمعیت متفرق شدند.

این آیه که در سوره شعرأ واقع است وقتی نازل شد که پیامبر در صدد بر آمد که به هر نحوی که شده امت را متوجه دستور کند. لازم به ذکر است سوره شعرأ که آیات انذار شعیره در آن است بعد از سوره طه نازل شد. سپس به ترتیب سوره های نمل و قصص و بنی اسرائیل و یونس و هود و یوسف و آنگاه سوره حجر که دستور علنی شدن دعوت و مقاومت و مخالفت با مشرکین در آن واقع است نازل گشته است.

آخرین دستور علنی کردن دعوت در سوره حجر آیات ۹۴ و ۹۵ میباشد که رسول گرامی اسلام دستور یافت تا یکباره دعوت خویش را علنی و عملی سازد و از آزار مشرکان نهراسد. ایشان در جایی به نام ابطح ایستاد و گفت:

منم رسول خدا شما را به عبادت خدای یکتا و ترک عبادت بت هایی دعوت می کنم که نه سود می دهند و نه زیان می رسانند نه می آفرینند و نه روزی می دهند نه زنده می کنند و نه می میرانند. برخی بر این باورند که رسول خدا در بازار عکاظ به پا خواست و گفت:

“قو لوا لا اله الله تفلحوا”

بگویید لا اله الا الله تا رستگار شوید

در این میان مردی را دیدند که گفت ای مردم این جوان برادرزاده من و بسیار دروغگوست پس از او بر حذر باشید. پرسیدند این مرد کیست؟ گفتند این مرد ابولهب پسر عبدالمطلب و عموی آن جوان است.

به هر حال پیامبر بعد از رسیدن آخرین دستور علنی شدن یعنی پس از نزول آیه های زیر ابلاغ را علنی ساخت.

فاصدع بما تومر و اعرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین

روی برگردان همانا تو را از شر تمسخر و استهزأ کنندگان محفوظ می داریم

و در این مسیر بدون آنکه از خطرات بیم داشته باشد امر خویش را آشکار ساخت. ابن هشام می نویسد:

نخست که پیغمبر قریش را به پرستش خدای یگانه خواند معترض نشدند . دشمنی آنان هنگامی آغاز شد که وی بتان را نکوهش کرد.

کم کم شمار مسلمانان رو به فزونی گذاشت و دشمنان پیغمبر بر سخت گیری های خود افزودند.

——————————————————————————–

سر سخت ترین دشمن پیامبر و کارشکنی ها
دشمنان پیامبر (ص) در واقع کسانی بودند که با ابلاغ رسالت محمدی منافعشان به خطر افتاد. چه اینکه بزرگان قریش نه اعتقادی به بتان داشتند و نه به آنها دل بسته بودند. تنها آنها را وسیله هایی برای مصمل به اهداف خود می دانستند و حمله به بتان را موجب از بین رفتن ابهت بت ها دانسته که در نتیجه امیال و آرزوها و منافعشان را در خطر می دیدند.

سر سخترین دشمنان پیامبر را از هر طایفه ای از قریش افراد زیر ذکر کرده اند:

_ ابولهب و ابوسفیان بن حارث از بنی عبدالمطلب

_ عتبة بن ربیعه و شیبة بن ربیعه و عقبة بن ابی معیط و ابوسفیان بن حرب و معاویة بن مغیره از طایفه عبد شمس بن عبد مناف.

_ نضربن حارث بن علقمه از بنی عبدالدار بن قصی

_ اسود بن مطلب و زمعة بن اسود و ابوالبختری از طایفه بنی عبدالعزی بن قصی

_ اسود بن عبد یغوث از بنی زهرة بن کلاب

_ ابوجهل و عاص بن هشام و ولید بن مغیرة بن عبدالله و ابو قیس بن ولید و ابو قیس بن فاکه بن مغیرة و زهیر بن ابی امیه و اسود بن عبدالاسد و صیفی بن صائب از طایفه بنی مخزوم

_ عاص بن وائل و حارث بن عدی و منبة بن حجاج و نبیه برادر حجاج از طایفه بنی سهم

و بالاخره از طایفهبنی جمع بن حصیص افراد زیر جزو دشمنان پیامبر بودند:

امیة بن خلف و ابی بن خلف و انیس بن معیر و حارث بن طلاطله و عدی بن حمرأ ابن اصدی و …

سران قریش برای آنکه پیشرفت دین تازه را متوقف سازند به هر حیله ای متوسل می شدند. بدگویی از پیغمبر و آزار رساندن به او شکنجه و آسیب پیروان او نسبت دادن شاعری و دیوانگی و ساحری به وی و… ولی هیچ یک از این اقدامات سودی نبخشید.

ابن اسحاق نوشته است سران قریش چون ابوسفیان و ابوجهل و و دیگران شبها پنهانی به خانه ای که محمد (ص) در آنجا مردمان را موعظه می کرد و به سخنان او گوش می دادند. صبح که از آنجا در آمدند گفتند دیگر چنین کاری نکنیم مبادا رفتار ما سبب شود که نادانان قبیله فریفته سخنان محمد شوند. سر انجام با یکدیگر به مشورت نشسته اند که چه کنند. ابوجهل که از تسره بنی مخزوم بود گفت ما با پسران عبد مناف بر سر ریاست پیکار کردیم هر چه کردند ما از آنان پس نماندیم تا آنکه سر انجام گفتند از آسمان به ما وحی می رسد به خدا هرگز بدو ایمان نخواهیم آورد. بالاخره پیشنهاد ها و تهدیدات آغاز شد. عتبة بن ربیعه که یکی از اشراف مکه بود دید که پیامبر (ص) در مسجد الحرام نشسته است به قریش گفت که می روم و پیشنهادهایی به وی می دهم. عتبة نزد پیامبر (ص) رفت و گفت: برادرزاده! تو با امری عظیو که آورده ای جماعت قوم را متفرق ساخته ای و خدایان و دینشان را نکوهش کرده ای اکنون پند مرا بشنو و آنها را نیک بنگر. پیامبر (ص) فرمود: ای ابو ولید بگو تا بشنوم. گفت اگر منظورت از آنچه می گویی مال است آن همه مال به تو میدهم تا از همه ثروتند تر گردی. اگر به منظور سروری قیام کردی تو را بر خود سروری می دهیم و اگر چنان که پیش می آید یکی از پریان بر تو چیره گشته و نمی توانی او را از خویشتن دور سازی تو را درمان می کنیم و مال های خویش را بر سر این کار می نهیم. در مقابل پیشنهاد آیه ۴۷ سوره سبأ نازل گردید.

قال ما سالتکم من اجرا فهم لکم ان اجری الا علی الله و هو علی کل شی شهید

بگو اجر و پاداشی که از شما خواستم برای خود شماست اجر من تنها بر خداوند است و او بر همه چیز گواه است

سپس رسول خدا (ص) در پاسخ به نماینده قریش چنین می گوید:

اکنون تو بشنو. نماینده قریش گفت: می شنوم. در اینجا رسول خدا (ص) آیاتی از قرآن کریم را تلاوت نمود.

( آیات ۱ تا ۲۷ سوره فصلت ). عتبه با شگفتی گوش می داد تا رسول خدا به آیه سجده رسیدو سجده کرد و سپس فرمود ای ابو ولید اکنون پاسخ خود را شنیدی هر جا که می خواهی برو.

قریش پیشنهاد های دیگری نیز داد. از قبیل نزول فرشته و باغ و زر و سیم و نزول عذاب های آسمانی و امثال اینها. رسول خدا بعد از شنیدن تقاضا های قریش افسرده خاطر گشت. در اینجا بود که عده ای جمع شده و ابوجهل تصمیم خود را برای کشتن رسول خدا (ص) اعلام داشت و قریش هم آمادگی خود را برای پشتیبانی وی اظهار داشت.

فردای آن روز که رسول خدا به عادت همیشه میان رکن یمانی و حجرالاسود رو به بیت المقدس به نماز ایستاده ابو جهل در حالی که سنگی به دست داشت با تصمیم قاطع برای کشتن پیامبر رسید و هنگامی که پیامبر به سجده رفت پیش تاخت اما خدا نقشه وی را نقش بر آب کرد و با رنگ پریده بازگشت.

نضر بن حارث وعقبه از طرف قریش به مدینه رفت و از دانایان یهود راهنمایی خواستند آنها گفتند: سه مسئله از وی بپرسید تا صدق و کذب وی معلوم گردد. از اصحاب کهف و ذوالقرنین و روح. آنها به مکه بازگشتند و هر سه موضوع را از رسول خدا پرسیدند و پیامبر هر سه را جواب داد اما در عین حال ایمان نیاوردند.

شکنجه و آزار قریش نسبت به پیامبر و مسلمانان شدت گرفت. پیروان پیامبر به زندان و حبس محکوم شدند. زدن و گرسنگی و شکنجه های دردناک یاران پیامبر را فرا گرفته بود. خانواده عمار بن یاسر عنسی مورد شکنجه قرار گرفت. سمیه مادر عمار به شدت شکنجه شد و در راه اسلام با نیزه ابوجهل به شهادت رسید.

برادر عمار یعنی عبدالله و پدرش یاسر در مکه زیر شکنجه قریش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. بلال بن رباح حبشی را امیة بن خلف در گرمای شدید در بطحای مکه به پشت خواباند و سنگی بزرگ بر سینه اش نهاد تا به محمد (ص) کافر شود ولی او همچنان در زیر شکنجه احد احد می گفت.

افراد دیگری از یاران پیامبر مورد شکنجه قرار گرفتند که از جمله آنها عمار بن فهیره و خباب بن ارت و صهیب بن سنان رومی و ابوفکیهه و ام عبیس و زنیره کنیز رومی و نهدیه و دخترش لبیبه می باشند.

برخی نیز آنقدر شکنجه شدند که از اسلام برگشتند. اسامی آنها بشرح زیر است:

_ حارث بن زمعه

_ ابو قیس بن فاکه

_ ابو قیس بن ولید

_ علی بن امیه

_ عاص بن منبه

رسول خدا (ص) بعد از دیدن اذیتهای قریش و گرفتاری های یارانش پیشنهاد هجرت به حبشه را داد.

——————————————————————————–

هجرت یاران رسول خدا به حبشه
نخستین افرادی که به صورت پنهانی به حبشه رفتند پانزده نفر ( یازده مرد و چهار زن ) به سرپرستی عثمان بن مظعون بودند. مهاجران حبشه در نوبت دوم به سر پرستی جعفر بن ابیطالب هشتاد و سه مرد و هیجده زن بودند. در حبشه پادشاهی مسیحی حکومت می کرد که به دادگری و درستکاری شهرت یافته بود و همین امر باعث شد که مسلمانان به آنجا هجرت کنند.

چون قریشان از آسودگی مهاجران به حبشه اطلاع یافتند بر آن شدند که دو نماینده نزد پادشاه حبشه یعنی نجاشی فرستند تا مسلمانان را از آنجا اخراج کند. بدین منظور عبدالله بن ابی ربیعه و عمرو بن عاص بن وائل با هدایایی برای نجاشی فرستاده شدند.

برخی اعتقاد دارند که در این زمان ابوطالب که همواره حامی پیامبر اسلام بود از این کار قریش خبر یافت اشعاری برای نجاشی فرستاد و او را بر نگهداری و پذیرایی و حمایت از مهاجران ترغیب کرد.

وقتی نمایندگان قریش به حبشه رسیدند بعد از ابلاغ سلام از سران قریش و تقدیم هدایای خود گفتند: جوانی بی خرد از ما که کیش قوم خود را رها کرده و به دین تو در نیامده و دینی نو برگزیده اند به کشورت پناه آوردند که اکنون بزرگان و اشراف قریش ما را نزد تو فرستاده اند تا اینان را به سوی آنان بازگردانی.

نجاشی جواب داد: آنان را تسلیم نمیکنم مگر اینکه آنان را فرا خوانم تا از گفتار شما درباره آنان پرسش نمایم.

نجاشی اصحاب رسول خدا (ص) را فرا خواند و کشیشهای خود را نیز فراهم ساخت رو به مسلمانان کرد و گفت: این دینی که جدا از قوم خود آورده اید و نه کیش من است و نه دیگر ملل جهان چیست؟

جعفر بن ابی طالب سخن خود را آغاز کرد و گفت: پادشاها مخالفت دینی ما با آنها به خاطر پیامبری است که خدا در میان ما مبعوث کرده است و او ما را به رها کردن بتها و ترک بخت آزمایی و به نماز و زکات امر فرموده و ستم و ظلم و خونریزی بی جا و زنا و ربا و خون و مردار را بر ما حرام نموده و عدل و نیکی با خویشاوندان را واجب ساخته است.

نجاشی گفت: عیسی بن مریم را نیز به همین امور بر انگیخته است.

سپس جعفر به درخواست نجاشی شروع به تلاوت آیاتی از سوره مریم کرد تا این که رسید

و هزی الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطبا جنیا فکلی واشربی وقری عینا

ای مریم شاخ درخت را حرکت ده تا از آن برای تو رطب تازه فرو ریزد پس از این رطب میل کن و از این چشمه آب بیاشام

در این هنگام نجاشی گریست و رو به نمایندگان قریش کرد و گفت: این سخن و آنچه عیسی آورده است هر دو از یکجا فرود آمده اند بروید که به خدا قسم آنها را به شما تسلیم نخواهم کرد و به مسلمانان گفت بروید که شما در امانید.

در اثر شکست قریش سختگیری ها شدت یافت. سران قریش بر آن شدند که عهدنامه ای علیه بنی هاشم و بنی مطلب تنظیم کنند که رابطه خویش را با آنان قطع نموده و از آنان زن نگیرند و حتی معامله ای هم با آنها نداشته باشند.

نویسنده این عهدنامه منصور بن عکرمه یا نضر بن حارث بود که بعد از نگارش دستش فلج گردید. بنی هاشم و بنی مطلب در شعب ابی طالب محصور شده بودند و قریش مانع رسیدن مواد قضایی به آنها می شد مگر موسم حج و عمره ( در ماههای ذی الحجه و رجب ) که آنان در این زمان اجازه می یافتند از شعب بیرون آیند.

رسول اکرم در موسم حج بیرون آمده و مردم را دعوت به اسلام می کرد.

در این زمان قریش نزد ابوطالب که حامی رسول خدا (ص) بود رفته و از او می خواهند که دست از حمایت محمد (ص) بردارد و او را برای کشتن تسلیم نماید ولی جواب ابوطالب منفی بود و در برابر قریش قصیده لامیه خود را سرود و اعلام می دارد که بنی هاشم در حمایت رسول خدا (ص) تا پای جان ایستادگی می کند.

یاران رسول خدا سه سال در شعب ابی طالب محاصره بودند در این مدت تمام دارایی های رسول خدا (ص) و ابوطالب و خدیجه از دست رفت و آنها به سختی و نادارایی گرفتار شدند. در این هنگام جبرئیل بر پیامبر نازل گشت وگفت: خدا موریانه را بر عهدنامه قریش مامور ساخته تا آن را به جز نام خدا همه را بخورد. رسول خدا ابوطالب را از این امر آگاه ساخت. در این هنگام ابوطالب به پیش قریش آمده و می گوید که: پیامبر خبر داد که موریانه معاعهده شما خورده است.

در اینجا با صدق گفتار پیامبر مواجه گشتند و جماعتی از قریش از در انصاف در آمده و خود را سرزنش نموده و قرار شد که فردای آن روز درباره نقض صحیفه قریش اقدام کنند. در روز موعود زهیر قریش را بر این بی مهری نکوهش کرد و گفت:

به خدا از پای ننشینم تا این عهدنامه شکسته شود و وی مسلحانه با چند نفر دیگر نزد بنی هاشم رفت و گفت از شعب درآیید و به خانه های خود بازگردید. این پیش آمد در نیمه رجب سال دوازده ام اتفاق افتاد.

——————————————————————————–

ورود نمایندگان مسیحی به مکه
حدود بیست نفر از مسیحیان که خبر بعثت پیامبر را شنیده بودند برای برسی امر از طرف مردم خود به سوی مکه آمدند با رسول خدا سخن گفتند و پرسش های خود را مطرح ساختن در اینجا با برخورد منطقی پیامبر مواجه گشتند و چون رسول خدا آنان را به اسلام دعوت کرد و قرآن بر ایشان تلاوت نمود گریستند و دعوت وی را پذیرفتند و چون از نزد رسول خدا (ص) برخاستند گرمهی از قریش به آنان گفتند: شما مردان بی خردی هستید. مردم و قبیله شما نمایندگانی برای تفحص و برسی فرستاده در حالی که آنها دین خود را رها کرده و دعوت محمد را تصدیق نموده اند.

نمایندگان مسیحی گفتند ما را با شما بحثی نیست. ما به کیش خود و شما به کیش خود. ما از این سعادت نمی گذریم. آنها به قولی از مردم حبشه یا نجران بودند

پدرسنجش

پدر کنکور ایران از سازمان سنجش می‌رود
بدون شک می‌توان حسین توکلی را به سبب سابقه زیادش در سازمان سنجش آموزش کشور، شناخته‌‌شده‌ترین فرد برای کنکوری‌ها دانست.

حسین توکلی پس از 36 سال خدمت در سازمان سنجش آموزش کشور از سمت‌های اجرایی این سازمان خداحافظی می‌کند.

به گزارش خبرگزاری فارس، حسین توکلی معاون سازمان سنجش آموزش کشور که از حدود سال 1353 در این سازمان مشغول فعالیت است، فردا تودیع می‌شود.

بدون شک می‌توان حسین توکلی را به سبب سابقه زیادش در سازمان سنجش آموزش کشور، شناخته‌‌شده‌ترین فرد برای کنکوری‌ها دانست.

به گزارش فارس، به احتمال فراوان حسین توکلی از این پس نیز به عنوان مشاور رئیس سازمان سنجش فعالیت خواهد کرد اما پست اجرایی نخواهد داشت.

بر این اساس، مراسم تودیع حسین توکلی و معارفه جانشین وی فردا در سازمان سنجش آموزش کشور برگزار خواهد شد

دندان

دندان‌قروچه نشانه چیست؟
وظیفه مفصل گیجگاهی - فکی شامل، حرکت فک پایین، باز شدن دهان، جلو و عقب بردن فک پایین و ایجاد حرکات فک به طرفین است و به طور کلی عملیات اصلی که دهان موظف به انجام آن است مانند جویدن و تکلم توسط این مفصل کنترل و اجرا می‌شود، لذا تشخیص و درمان هرگونه اختلالی که در این عضو پدیدار شود از روی علائمی مانند دندان قروچه و دردهای مبهم ناحیه سر و صورت بسیار قابل اهمیت است.

فارس: دبیر علمی دهمین کنگره پروستودنتیست‌های ایران گفت: دندان قروچه و دردهای ناحیه سر و صورت از مهمترین علائم ایجاد نارسایی و اختلال در مفصل گیجگاهی - فکی است.

مجید ناصرخاکی افزود: وظیفه مفصل گیجگاهی - فکی شامل، حرکت فک پایین، باز شدن دهان، جلو و عقب بردن فک پایین و ایجاد حرکات فک به طرفین است و به طور کلی عملیات اصلی که دهان موظف به انجام آن است مانند جویدن و تکلم توسط این مفصل کنترل و اجرا می‌شود، لذا تشخیص و درمان هرگونه اختلالی که در این عضو پدیدار شود از روی علائمی مانند دندان قروچه و دردهای مبهم ناحیه سر و صورت بسیار قابل اهمیت است.

وی تشخصی به موقع این نارسایی را راهی برای جلوگیری از فرسایش آناتومیک دندانها و همچنین درمان این بیماری عنوان کرد و افزود: یکی از مشکلات شایع ایجاد شده بر اثر خلل این مفصل پیچیده و مهم بدن، دردهای ناحیه سر و صورت است که بیمار را دچار سردرگمی در مراجعه به پزشکان مختلف از جمله متخصصان گوش و حلق و بینی، متخصصان اعصاب و حتی روانپزشکان می‌کند.

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت: مشکلات و دردهای مفصل گیجگاهی - فکی در سنین مختلف با تظاهرات متفاوت همراه است و به عنوان مثال در کهنسالی این نارسایی همراه با از دست دادن دندان‌ها و در سنین جوانی عمدتاً بر اثر استرس‌های روحی و روانی اتفاق می‌افتد که در تمام موارد این امر منجر به تأثیر روی مراکز عصبی مربوط به سیستم جونده و دندان‌ها و به دنبال آن عارضه‌ای به نام دندان قروچه می‌شود.

وی دندان قروچه و نارسائی مفصل گیجگاهی - فکی را یک بیماری قابل درمان ذکر کرد و به بیماران توصیه کرد: در صورت مشاهده درد و ناراحتی در هنگام باز و بسته شدن دهان، خمیازه کشیدن و درد صبحگاهی در عضلات جونده می‌بایست هر چه زودتر به مراکز تخصصی دندانپزشکی و دانشگاهی مراجعه و درمان را شروع کنند.

ناصر خاکی از حضور گروهی از متخصصان و جراحان مرکز علوم اعصاب هانوفر آلمان که یکی از برجسته‌ترین و مشهورترین مراکز درمانی و تحقیقاتی علوم اعصاب در دنیاست در جریان دهمین کنگره پروستودنتیست‌های ایران از 20 تا 22 بهمن یاد کرد و افزود: در میان شرکت کنندگان این گروه علمی می‌توان به نام پروفسور سمیعی جراح نامدار مغز و اعصاب از کشورمان اشاره کرد که امیدواریم بتوانیم با بهره‌گیری از تجربیات این تیم برجسته علمی راهی به سوی درمان این قبیل بیماران بگشاییم.

دبیر علمی دهمین کنگره پروستودنتیست‌های ایران تم اصلی کنگره امسال را پلی بر فاصله‌ها نام برد و از برگزاری پانل‌های پرسش و پاسخ، کارگاههای علمی در زمینه پروتز و ارائه بیش از 120 سخنراین و 140 پوستر توسط اساتید و اندیشمندان داخلی و خارجی در جریان سه روز برگزای این کنگره از 20 تا 22 بهمن ماه جاری در هتل المپیک تهران یاد کرد

سرماولاغری

سرمای زمستانی عاملی برای لاغرشدن
قرار گرفتن بافت‌های بدن در برابر هوای سرد و استفاده نکردن از وسایل گرمازا با درجه زیاد هنگام تغییرات آب و هوایی منجر به کاهش سلول‌های چربی و جایگزین‌شدن سلول‌های چربی قهوه‌ای می‌شود.

افزایش درجه ترموستات و سایر وسایل گرمازا مانند شوفاژ و بخاری با چاقی و ابتلا به اضافه وزن رابطه مستقیم دارد.

به گزارش شبکه ایران، جدیدترین تحقیقات نشان می‌دهد، اضافه وزن و تجمع کالری‌ها یکی از پیامدهای گرم کردن فضای خانه در فصل زمستان محسوب می‌شود.

تحقیقات اخیر نشان داد، سبک زندگی، الگوهای غذایی، نحوه مصرف غذایی و تحرک از فاکتورهای مهم در افزایش احتمال ابتلا به چاقی محسوب می‌شود.

این در حالی است که جدیدترین پژوهش‌ها نشان می‌دهد، یک نوع دیگر از سبک زندگی که بیشتر به فصل‌های سرد سال باز می‌گردد، در ابتلا به اضافه وزن مؤثر است.

به عقیده محققان، افرادی که تمایل دارند در فصل زمستان، به جای استفاده از پوشش‌های گرم مخصوص این فصل درجه ترموستات وسایل گرمازا و درجه حرارت بخاری را افزایش ‌می‌دهند، بیشتر در معرض چاقی قرار دارند. این تحقیقات نشان می‌دهد، متابولیسم بدن و چربی‌اندوزی با قدرت بدنی در برابر سرما ارتباط مستقیم دارد.

به‌طوری که مکانیزم دفاعی بدن انسان به‌گونه‌ای است که پس از قرار گرفتن در محیط‌های سرد، کالری بیشتری سوزانده و با شرایط آب و هوایی تطبیق پیدا می‌کند.

هماهنگی مکانیسم دفاعی و درجه حرارت داخلی بدن با دمای بیرونی محیط، باعث می‌شود تا بدن انسان نسبت به سرما مقاوم شده و نیاز کمتری به استفاده از وسایل گرمازای محیطی پیدا کند.

متخصصان معتقدند، بدن افراد هنگام قرار گرفتن در محیط‌های سرد در فصل‌ زمستان کالری بیشتری سوزانده و احتمال ابتلا به چاقی کمتر می‌شود.

این در حالی است که هر چه افراد در فصول سرد، درجه حرارت وسایل گرمازا را افزایش دهند و کمتر در معرض سرما قرار گیرند، احتمال تجمع کالری‌ها و ذخیره چربی‌ها افزایش پیدا می‌کند.
چربی‌های قهوه‌ای بدن، با تولید گرما مسئولیت محافظت از بدن در برابر سرما را به عهده دارند.

هنگامی که بدن در معرض هوای سرد قرار می‌گیرد، چربی‌های قهوه‌ای گرما و انرژی تولید کرده و در آب و هوای سرد فعال می‌شوند این در حالی است که چربی‌های سفید تنها نقش بافت‌های ذخیره‌کننده انرژی را ایفا می‌کنند.

قرار گرفتن بافت‌های بدن در برابر هوای سرد و استفاده نکردن از وسایل گرمازا با درجه زیاد هنگام تغییرات آب و هوایی منجر به کاهش سلول‌های چربی و جایگزین‌شدن سلول‌های چربی قهوه‌ای می‌شود.

محققان معتقدند از تکنیک تغییرات آب و هوایی و قرار دادن بدن در برابر سرما می‌توان برای درمان چاقی استفاده کرد.

باید توجه داشت این تکنیک‌ها زمانی کارآمد خواهد بود که سیستم دفاعی و حرارتی بدن با تغییرات آب و هوایی مواجه شود. مطابق با پژوهش‌های انجام‌شده بهره‌مندی از این روش در مناطقی که ساکنان آن با تغییرات آب و هوایی و تغییر فصول مواجه هستند، بیشتر از ساکنان کشورهای سردسیری کاربرد دارد

به نام خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ای خواستگاه آفرینش دل !
 

ای پنجره های طلایی عشق !

 

 تسلیم عشق شوید تا حصار غم را بزدایید و نور عشق را از خود عبور دهید !
 

ای ثانیه های منظم هستی !
 

ای جشنواره های برپاشده ی طبیعت فریاد!

                                                                                                                                                      

چلچراغ عشق آویزه ی گوشتان است!

 

دوستی در گرو خاطره های تمدید شده ی ایثار است!

 

صبر کنید...... آیین عشق سراسر بخشندگی است!

 

بایستید...... ایمان مطلق ، حضور روشن تمامی فصل های خداست!

 

می دانم ! انتخاب با شماست!

 

ترجیحا خاطره ها را پس نزنید!

 

دلتان چون گنبد طلایی قدیسان است!

 

تصمیم بگیرید!

 

حضور خدا را بسنجید!

 

دریابید که تنها شما نیستید که عظمت هستی را می دانید!

 

ما نیز دست بر قانون مهربان طبیعت می نهیم تا در جشن های شکوفایی عشق های ابدی سهیم باشیم!

 

خدا فریادرس است!.... تصمیم با شماست.... انتخاب با شماست.... راهتان باز است!

 

ای تنها سفر کردگان!

 

اسماء خدا زنجیره ای است بر گردنتان ، که مبادا در سخت ترین روزگاران او را نخوانید!

 

پس بیایید ای طلایه داران عصمت جاوید!

 

بر دلتان مهر محبت خدا را زنید تا خداوند نیز سفره ی دلتان را پربار تر نماید

گل

جریمه مسی برای هدیه کردن گل به مادرش!
لیونل مسی علاقه زیادی به مادرش دارد و در بازی اخیر با راسینگ سانتاندر هدیه ای به یاد ماندنی به او داد .
او گلی که دراین بازی به ثمر رساند را به مادرش هدیه کرد وپس از زدن گل دوربین به روی پیراهن او رفت که رویش نوشته شده بود تولدت مبارک مامی . داور بازی توجهی به این شیوه شادی بازیکن سال جهان نکرد اما آن را در گزارش بازی منظور کرد .کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال اسپانیا پس از بررسی گزارش بازی تصمیم گرفته تا مسی را با توجه به بند نهم قانون شادی پس از گل جریمه نقدی کند که می تواند بین دو تا سه هزار یورو باشد . علاوه بر این یک کارت زرد هم برای او ثبت خواهدشد .
مسی هنوز به این رای کمیته انضباطی اعتراضی نکرده است

بقیع

گشته ام بیمار غربت ، درد درمانم شده
همدمم در کنج عزلت ، آه سوزانم شده
مجتبایم ، آنکه از بی یاری و بی همدمی
آه ، تنها محرم اسرار پنهانم شده
می کنم در خانه خود هم به غربت زندگی
من ندانم با چه جرمی خانه ، زندانم شده ؟
مرد را در خانه ، همسر محرم راز است و من
محرم رازم دریغا قاتل جانم شده !
می خورم هر روز از زخم زبان خون جگر
هر شب از بی یاوری ، شام غریبانم شده
رهبر تنهای تاریخم ، که بیش از هر گناه
بیگناهی باعث رنج فراوانم شده
از همه نزدیکتر بر من که شده همسر، بزهر
میزبان روزه لبهای عطشانم شده
وارث صبر پدر گشتم که در طفلی به ظلم
مادرم نقش زمین در پیش چشمانم شده
با زبان حال می گویم ، که در دیوان عدل
مدرک مظلومی من ، قبر ویرانم شده
ظلم بی تکرار در تاریخ مظلومان دهر
قصّه بعد از شهادت ، تیر بارانم شده
کفت جدّم کور در محشر نخواهد آمدن
در جهان با معرفت ، چشمی که گریانم شده
دارد امید شفاعت در جزا بر مادرم
آنکه با اخلاص در دنیا ثنا خوانم شده

یامجتبی

طومار جان جن و بشر پاره پاره گشت
قرآن به چشم اهل نظر ، پاره پاره گشت
بی پرده چون به شر گروهی بشر نما
صد پرده از حریم بشر پاره پاره گشت
بر زد شبی شراره ظلمت به قلب نور
دل از سپیده ، وقت سحر پاره پاره گشت
آبی به جای رفع عطش ریخت آتشی
بر دل ، که تا بروز شُمَر پاره پاره گشت
از قلب کلّ هستی و ، از پیکر وجود
آتش گرفت جان و ، جگر پاره پاره گشت
دردا که از سپهر بنی هاشم ، آنکه بود
یک مه دو جا به ماه صفر ، پاره پاره گشت
یک جا بزهر فتنه و ، یک جا به تیر کین
یک جسم خسته از دو شرر پاره پاره گشت
قلبی که بود در اثر زهر ، چاک چاک
با تیر کینه بار دگر پاره پاره گشت
در پیش چشم آنهمه اختر ، چنان شهاب
بارید تیر شب که قمر پاره پاره گشت
باران تیر بر کفن و بر بدن نشست
جیب صدف درید و ، گهر پاره پاره گشت
ایدل دگر مجو هنر حُسن ، بی حَسن
شیرازه کتاب هنر پاره پاره گشت

کلام نور

کلام نور

رأيت أمي فاطمة عليها السلام قامت في محرابها ليلة جمعتها فلم تزل راکعة ساجدة حتي اتضح عمود الصبح، وسمعتها تدعو للمؤمنين والمؤمنات وتسميهم وتکثر الدعاء لهم ولا تدعو لنفسها بشيء، فقلت لها يا أماه لم لا تدعين لنفسک کما تدعين لغيرک، فقالت : يا بني الجار ثم الدار
.
مادرم فاطمه ( س ) را ديدم که شب جمعه تا صبح مشغول عبادت و رکوع و سجود بود وشنيدم که براي مؤمنين دعا مي کرد و اسامي آنان را ذکر مي نمود و براي آنان بسيار دعامي کرد ولي براي خودش دعا نکرد، پس به او عرض کردم : مادر چرا همان طور که براي ديگران دعا کردي براي خودت دعا نکردي، فرمودند : پسرم، اول همسايه را مقدم دارو سپس خود و اهل خانه را

داستان جالب

خواستگاری گنجشك     
 
مورچه‌ای، پیامبر خدا، حضرت سلیمان(ع) را موعظه كرد و آن وقتی بود كه مورچه روی سینة سلیمان(ع) آمد در حالی كه حضرتش خوابیده بود، سلیمان مورچه را گرفته به دور انداخت. مورچه گفت: ای پیامبر خدا این صولت از چیست؟ چرا مرا پرت كردی،‌ مگر نمی‌دانی تو در برابر پادشاهی قدرتمند قرار می‌گیری كه حقّ مظلوم را از ظالم می‌ستاند؟
حضرت سلیمان از این گفتة مور به حالت غش درآمد و پس از افاقه،‌ به مورچه فرمود: از من بگذر. مورچه گفت: نمی‌گذرم مگر به سه شرط؛ 1. هیچ‌گاه سائل و فقیر را از دربارت رد نكنی، 2. بدون جهت صحیح نخندی و خنده‌ای كه از روی غفلت و بی‌فكری باشد نداشته باشی. 3. اینكه مقام و موقعیت و دربانان مانع بین تو و مردمی كه به تو كاری دارند نشود، سلیمان گفت: قبول كردم و چنین كنم و مورچه، سلیمان را بخشید.1

خواستگاری گنجشك
روایت شده كه روزی حضرت سلیمان گنجشك نری را دید كه دور گنجشك ماده‌ای می‌گردد، حضرت به اصحاب فرمود: می‌دانید چه می‌گوید؟2 گفتند: یا نبی‌الله، چه می‌گوید؟ فرمود: از او خواستگاری می‌كند كه همسر و عیال او باشد و می‌گوید همسر من باش و در هر یك از قصرها و كاخ‌های شام كه بخواهی تو را منزل دهم، حضرت فرمود قصرهای دمشق همه از سنگ است، برای این گنجشك ممكن نیست آنجا لانه بسازد و مسكن گزیند لكن هر خواستگاری، دروغگو است3 (وقتی برای ازدواج می‌رود در باغ سبز نشان می‌دهد و خلاف می‌گوید تا به هدف كه ازدواج و اعمال غریزة جنسی است برسد).

گنجشك مدعی و بساط سلیمان
حضرت سلیمان گنجشكی را دید كه با همسرش اختلاف پیدا كرده بود. گنجشك ماده گوش به حرف و خواستة شوهرش نمی‌داد. گنجشك نر می‌گفت: چرا تسلیم خواستة من نمی‌شوی و شب‌بخیر و روزبخیر مرا جوابگو نیستی4 و حال آنكه من قدرتی دارم كه اگر بخواهم با منقارم قبة سلیمان را می‌گیرم و در دریا می‌اندازم. این گفت‌وگو را سلیمان‌بن داود شنید و خندید و آن دو گنجشك را صدا زد و آمدند و به گنجشك نر فرمود: تو توان این كار را داری كه با منقارت دستگاه مرا گرفته در دریا بیندازی؟ گفت: نه یا رسول‌الله، ولی گاهی مرد باید در مقابل زن یك قدرتی از خود نشان دهد. اظهار عظمت و بزرگی كند، كه زن گوش به حرف او بدهد و دیگر اینكه یا نبی‌الله ما عاشقیم، عاشق را به حرف‌هایی كه مقابل معشوقه دارد نباید ملامت كرد. حضرت سلیمان به گنجشك ماده فرمود: چرا خودت را در اختیار او نمی‌گذاری و گوش به حرف او نمی‌دهی، او كه تو را دوست دارد؟ گفت: یا نبی‌الله او دوست و عاشق من نیست ادعا می‌كند و دروغ می‌گوید. چون او دوست دیگری هم دارد. اگر مرا دوست دارد نباید به غیر از من نظر داشته باشد. این حرف گنجشك ماده اثر عمیقی در سلیمان گذارد و گریة شدیدی كرد و چهل روز از مردم كناره گرفت و از خدا می‌خواست كه قلب و دلش را تنها ظرف محبت خود قرار دهد و عشق و محبت دیگری در او نباشد

یاحسن

 نوحه ، مرثیه و مداحی در سوگ شهادت امام حسن مجتبی (ع)

ای دل خون شده ، ایام عزای حسن ست

                                         کز ثری تا به ثریا همه بیت الحزن ست

پیرهن چاک زنم در غم آن گوهر پاک

                                          کز غمش چاک ملک را به فلک پیرهن ست

سالروز شهادت دومین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت ، کریم اهل بیت ، امام حسن مجتبی علیه السلام را به پیشگاه قطب عالم امکان ، صاحب العصر و الزمان ، حضرت مهدی ارواحنا له الفداه و نائب بر حقش ، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دامت برکاته و به محضر شما عاشقان آن امام همام تسلیت عرض می نمائیم

سلام برحسن

سلام بر تو اي فرستاده خوبي ها، اي مهربانترين فرشته خاک. تو از ملکوت آسمان به زمين فرا خوانده شدي تا انسان را با معناي واقعي اش آشنا کني. تو، آفتاب روشن حقيقت بودي در شام تيره زندگي. از مشرق دلها برآمدي و اکنون، آسمان تب دار غروب جانگداز توست.

در سال يازدهم هجرت رسول اكرم (ص) در آخرين سفرحج (در عرفه)، در مكه و در غديرخم، در مدينه قبل از بيمارى و بعد از آن در جمع ياران و يا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هيچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان كه قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود كه ‏پيامبر هم در نياز به خوراك و پوشاك و ازدواج و وقوع بيمارى و پيرى مانند ديگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.  پيامبر اكرم (ص) يك ماه قبل از رحلت فرمود:

" فراق نزديك شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزديك است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت  نمايم و من دو چيز گران در ميان شما مى ‏گذارم و مى ‏روم: كتاب خدا و عترتم، و خداوند لطيف و آگاه به  من خبر داد كه اين دو هرگز از يكديگر جدا نشوند تا كنار حوض كوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بينديشيد چگونه با آن دو رفتار خواهيد نمود."

در حجه ‏الوداع در هنگام رمى‏ جمرات فرمود: "مناسك خود را از من ‏فرا گيريد، شايد بعد از امسال ديگر به حج نيايم و هرگز مرا ديگر در اين جايگاه نخواهيد ديد."

روزى به آن حضرت خبر دادند كه مردم از وقوع مرگ شما اندوهگين ‏و نگرانند. پيامبر در حالى كه به  فضل بن عباس و على بن ‏ابي‌‏طالب (ع) تكيه داده بود به سوى مسجد رهسپار گرديد و پس ازدرود و سپاس  پروردگار، فرمود: "به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پيامبر خود در هراس هستيد. آيا پيش از من، پيامبرى بوده است كه‏ جاودان باشد؟! آگاه باشيد، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پيوست و شما نيز به  رحمت پروردگار خود ملحق خواهيد شد."

روزي ديگر پيامبر (ص) با کمک علي (ع) و جمعي از ياران خود به قبرستان بقيع رفت و براي مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علي (ع) کرد و فرمود: " کليد گنجهاي ابدي دنيا و زندگي ابدي در آن، در اختيار من گذارده شده و بين زندگي در دنيا و لقاي خداوند مخير شده ام، ولي من ملاقات با پروردگار و بهشت الهي را ترجيح داده ام."

در چند روز آخر از زندگى رسول اكرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:

"اى مردم! آتش فتنه‏ ها شعله ‏ور گرديده و فتنه‏ ها همچون پاره‏هاى امواج تاريك شب روى آورده است. من در روز رستاخيز پيشاپيش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در مي آئيد. آگاه باشيد که من  درباره ثقلين از شما مي پرسم، پس بنگريد چگونه پس از من درباره آن دو رفتار مي کنيد، زيرا که خداي لطيف و خبير مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمي شوند تا مرا ديدار کنند. آگاه باشيد که من آن دو را در ميان شما به جاي نهادم
 ( کتاب خدا و اهل بيتم ). بر ايشان پيشي نگيريد که از هم پاشيده و پراکنده خواهيد شد و درباره آنان کوتاهي نکنيد که به هلاکت مي رسيد."

آنگاه پيامبر (ص) با زحمت به سوي خانه اش  به راه افتاد. مردم با چشماني اشک آلود آخرين فرستاده الهي را بدرقه مي کردند. در آخرين روزها پيامبر به علي (ع) وصيت نمود که او را غسل و کفن کند  و بر او نماز بگزارد. علي (ع) که جانش با جان پيامبر آميخته بود، پاسخ داد: " اي رسول خدا ، مي ترسم طاقت اين کار را نداشته باشم. "

پيامبر (ص) علي (ع) را به خود نزديک کرد . آنگاه  انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشير، زره و ساير وسايل جنگي خود را خواست و همه آنها را به علي سپرد.

فرداي آن روز بيماري پيامبر (ص) شدت يافت اما او در همين حال نيز اطرافيان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش مي کرد. سپس به حاضران فرمود: " برادر و دوستم را بخواهيد به اينجا بيايد." ام سلمه، همسر پيامبر گفت: " علي را بگوييد بيايد. زيرا منظور پيامبر جز او کس ديگري نيست." هنگامي که علي (ع) آمد ، پيامبر به او اشاره کرد که نزديک شود. آنگاه علي (ع) را در آغوش گرفت و مدتي طولاني با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بيهوش شد. با مشاهده اين وضع، نواده هاي پيامبر (ص) حسن و حسين (ع) به شدت گريستند و خود را روي بدن رسول خدا افکندند. علي (ع)  خواست آن دو را از پيامبر (ص) جدا کند. پيامبر (ص) به هوش آمد و فرمود:

"علي جان آن دو را واگذار تا ببويم و آنها نيز مرا ببويند، آن دو از من بهره گيرند و من از آنها بهره گيرم."

سرانجام پيامبر (ص) هنگامي که سرش بر دامان علي (ع) بود، جان به جان آفرين تسليم کرد. 

جلوه هايي از حقيقت وجودي نبي اکرم (ص) در قرآن کريم
از عايشه پرسيدند: اخلاق پيامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: �خلق و خوي پيامبر(ص)، قرآن بود.� شخصيت جامع و چند بعدي پيامبر اسلام و كمال و عظمت معرفتي، اخلاقي و وجودي آن بزرگوار، قرآن مجسم و ناطق است كه به عنوان نماد مطلق و تام �انسان كامل� در ميان آدميان، حجت و الگويي ماندگار مي باشد.
اگر قرآن كريم، كلام تشريعي حضرت حق است، پيامبر اكرم (ص) كلمه الله الاعظم و كلام تكويني خدا است. اگر قرآن كتابي است با حقايق جاودانه و هميشگي، پيامبر اكرم (ص) نيز حقيقتي عيني و جاودانه است. اگر قرآن بطون و لايه هاي معنايي و مصداقي عميق و گسترده اي دارد كه تلاش براي كشف آن حقايق بايد استمرار داشته باشد، پيامبر اكرم (ص) نيز ذخيره اي تمام نشدني و حقيقتي است عيني و انساني، كه شناخت ابعاد مختلف شخصيت ايشان و دستيابي به عمق سيره، سلوك و سنت آن حضرت به جهاد و اجتهادي مستمر نيازمند است. اگر نياز بشريت به قرآن هرگز پايان نمي يابد و تكامل علمي و اجتماعي انسان، نياز او را به حقايق قرآن كريم نه تنها كاهش نمي دهد كه روزافزون مي سازد، نياز انسان امروز و فردا به پيامبر اكرم(ص) و درس ها و آموزه هاي ايشان پايان ناپذير است و اگر اسلام خاتم اديان و قرآن خاتم كتب آسماني است، پيامبر اكرم (ص) خاتم النبياء و قله رفيع كمال انساني است. او خليفه الله الاعظم و واسطه ابدي نزول فيض الهي است كه: �و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين�. قرآن كريم نسخه مكتوب حقيقت نور محمدي (ص) است و پيامبر اكرم (ص) آينه تمام نماي صفات حسناي حق و نور مطلق خداوند متعال بر عالم و آدم.
پيامبر اكرم (ص) به اميرالمؤمنين(ع) فرمود: علي! كسي جز تو و من خدا را نشناخت و كسي جز خدا و تو مرا نشناخت و كسي جز خدا و من تو را نشناخت. شناخت و معرفت حضرت حق- جل و علا- در حد اعلايي كه براي غيرخدا ميسر است، جز براي كساني كه در كانون نور محمد (ص) و علي (ع) قرار دارند، امكان پذير نيست، چرا كه اين معرفت و شناخت معرفتي است شهودي و نه ذهني، معرفتي است متناسب با اوج كمال و تعالي شناسنده، نه مدرسه اي و استدلالي. از آن سو نيز معرفت تام نبي (ص) و وحي (ع) جز براي حضرت حق، براي كسي حاصل نمي شود، چرا كه ديگران همه فروتر از اين دو وجود مقدس- كه نور واحدي از منشأ واحدند- مي  باشند و دستيابي به معرفت تام آنان برايشان مقدور نخواهد بود. حضرت حق در قرآن كريم فراوان درباره پيامبر اكرم (ص) و معرفي ايشان سخن گفته است كه براي آشنايي با جايگاه عظيم نبي اكرم (ص) به اين آيات بايد مراجعه كرد: در قرآن كريم اطاعت خدا و پيامبر (ص) در كنار هم مطرح و اطاعت از رسول خدا، همان اطاعت خدا شمرده شده است. آزار و ايذاء پيامبر اكرم (ص) موجب عذاب دردناك و لعنت خداوند در دنيا و آخرت تلقي شده  و دوستي خداوند متعال مشروط به اطاعت از پيامبر اكرم (ص) گرديده است. خلق و خوي الهي پيامبر اكرم و رحمت و عطوفت آن حضرت مايه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده و با تعبير �وانك  لعلي خلق عظيم�، توصيف شده، تعبيري كه تنها درباره پيامبر به كار رفته است. پيامبر اكرم (ص) عامل رهايي و آزادي مردمان از زنجيرها و بندهاي سخت معرفي شده است.

بندهايي كه از سويي خرافات و عادات زشت و از سوي ديگر ستمگران و سلطه جويان بر فكر و انديشه و رفتار و حركت تعالي جويانه انسان ها ايجاد كرده اند. او �عبدخدا� معرفي شده است كه با عبوديت و بندگي ذات حق، به عالي ترين درجه عبوديت دست يافته و از همه تعلقات و وابستگي ها رها شده است. گستره فيض و لطف نبي اكرم نه تنها همه مردمان و آدميان كه عالميان را شامل شده و آن حضرت به عنوان �رحمه للعالمين� معرفي شده است.... اين توصيف ها گوشه اي از معرفي پيامبر (ص) در قرآن است كه مروري همراه با تأمل و درنگ در اين آيات و ديگر آيات، مي تواند آفاق و ابعاد شخصيت الهي نبي اكرم (ص) را براي ما روشن سازد.
علاوه بر اين، برخي سوره هاي قرآن كريم اساساً در شأن پيامبر اكرم (ص) است و اين غير از سوره هايي است كه به وجود مبارك آن حضرت تأويل شده است. �يس� كه قلب قرآن كريم است و سرچشمه هايي از معرفت و حكمت از آن جاري است، به پيامبر اكرم (ص) منسوب است. سوره 47 قرآن کريم به نام نامي آن بزرگوار نام نهاده شده است: "محمد" (ص)، علاوه براين سوره فتح، سوره حجرات، سوره نجم، سوره مجادله، سوره تحريم، سوره قلم، سوره مزمل، سوره مدثر، سوره بلد، سوره ضحي، سوره شرح (انشراح)، سوره تين، سوره علق، سوره قدر، سوره كوثر برخي از سوره هايي است كه ناظر به شأن و جايگاه عظيم و مرتبه رفيع آن حضرت در پيشگاه خداوند متعال است. هر كدام از اين سوره ها و آيات نوراني آن، مالامال از حرمت و لطفي است كه خالق متعال براي اين برترين بنده مقرب خود قائل است.

 

در اينجا وصيت نامه امام مجتبي عليه السلام را که خطاب به برادر خود امام حسين عليه السلام است را مي آوريم تا با گوش دل آخرين توصيه هاي امام خود را شنوا و سپس عامل باشيم.

 

و اين هم وصيتي است که از امالي شيخ(ره) نقل شده که به برادرش امام حسين(ع) فرمود:

" هذا ما اوصي به الحسن بن علي الي اخيه الحسين بن علي: اوصي انه يشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريک له، و انه يعبده حق عبادته، لا شريک له في الملک، ولا ولي له من الذل، و انه خلق کل شيء فقدره تقديرا، و انه اولي من عبد، و احق من حمد، من اطاعه رشد، و من عصاه غوي، و من تاب اليه اهتدي.

فاني اوصيک يا حسين بمن خلفت من اهلي و ولدي و اهل بيتک ان تصفح عن مسيئهم، و تقبل من محسنهم، و تکون لهم خلفا و والدا، و ان تدفنني مع رسول الله صلي الله عليه و آله فاني احق به و ببيته، فان ابوا عليک فانشدک الله بالقرابة التي قرب الله عزوجل منک و الرحم الماسة من رسول الله صلي الله عليه و آله ان تهريق في محجمة من دم، حتي نلقي رسول الله صلي الله عليه و آله فنختصم اليه و نخبره بما کان من الناس الينا بعده" ثم قبض (ع) .(1)

" اين است آنچه وصيت مي کند بدان حسن بن علي به برادرش حسين بن علي: وصيت مي کند که گواهي دهد معبودي جز خداي يکتا نيست که شريک ندارد، او پرستش مي کند او را بدان جهت که شايسته پرستش است، شريکي در سلطنت ندارد و سرپرستي از خواري براي او نيست، و براستي که هر چيزي را او آفريده و بخوبي و به طور کامل اندازه گيري آن را مقدر فرموده، و شايسته ترين معبود، و سزاوارترين کسي است که او را ستايش کنند، هر که فرمانبرداري او کند راه رشد را يافته، و هر کس که نافرمانيش کند به گمراهي و سرگشتگي افتاده و هر کس به سوي او بازگردد راهنمايي گشته است.

من تو را سفارش مي کنم اي حسين به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت که از بدکارشان درگذري، و از نيکوکارشان بپذيري، و براي آنها جانشيني و پدري مهربان باشي، و ديگر آنکه مرا کنار رسول خدا دفن کني که من به او و خانه او شايسته تر از ديگران هستم...

و اگر از اين کار مانع شدند و جلوگيري کردند، من تو را به حق قرابت و نزديکي که خدا براي تو قرار داده و قرابتي که با رسول خدا داري سوگندت مي دهم که اجازه ندهي در اين راه به خاطر من به اندازه خوني که از حجامت گرفته مي شود خون ريخته شود تا آنگاه که رسول خدا(ص) را ديدار کنيم و شکايت خود به نزد او بريم، و آنچه از اين مردم پس از وي بر سر ما رفته به او گزارش کنيم..."

اين را فرمود و از دنيا رفت، درود خدا بر او باد.

و در روايت شيخ مفيد(ره) اينگونه آمده که پس از جريان مسموم شدن خود فرمود:

" فاذا قضيت فغمضني و غسلني و کفني و احملني علي سريري الي قبر جدي رسول الله (ص) لا جدد به عهدا، ثم ردني الي قبر جدتي فاطمة بنت اسد رضي الله عنها فادفني هناک، و ستعلم يا ابن ام ان القوم يظنون انکم تريدون دفني عند رسول الله(ص) فيجلبون في ذلک، و يمنعونکم منه، و بالله اقسم عليک ان تهريق في امري محجمة دم". " چون من از دنيا رفتم، چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و کفن نما، و مرا در تابوت و به سوي قبر جدم رسول خدا(ص) ببر تا ديداري با او تازه کنم، سپس به سوي قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضي الله عنها ببر و در آنجا دفنم کن، و زود است بداني اي برادر که مردم گمان کنند شما مي خواهيد مرا کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپاريد، پس در اين باره گرد آيند و از شما جلوگيري کنند، تو را به خدا سوگند دهم مبادا درباره من به اندازه شيشه حجامتي خون ريخته شود."

شهادت امام حسن

شهادت امام حسن مجتبی بر عموم شیعیان تسلیت باد .

 

 

 نام : حسن  
كنيه : ابو محمد
 لقب : مجتبى ، زَكّى ، سبط
پدر: حضرت على بن ابى طالب (ع)
مادر : حضرت فاطمه (س)
تاريخ ولادت : سه شنبه 15 رمضان ، سال سوم هجرى
مكان ولادت : مدينه

مدت عمر : 48 سال ،علت شهادت در اثر مسموميت با زهرى كه همسر ايشان ، جَعده دختر اشعث بن قيس ، بخاطر  وسوسه و دسيسه معاويه به ايشان خورانده بود.
قاتل : جَعده
زمان شهادت : پنجشنبه 28 صفر

محل دفن : بقیع

 


امام حسن مجتبي (ع) سال سوم هجرت در مدينه متولد شد واز دوران جد بزرگوارش چند سال بيشتر درك نكرد زيرا او تقريبا هفت سال بيشتر نداشت كه پيامبر اسلام بدرود زندگى گفت.پس از درگذشت پيامبر (ص) تقريبا سى سال در كنار پدرش امير مومنان (ع) قرار داشت و پس از شهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاويه بر اثر مسموميت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسيد.

امام حسن مجتبي (ع) در مدينه به شهادت رسيدند و در قبرستان بقيع در نهايت مظلوميت به خاك سپرده شدند.
امام حسن مجتبي (ع) و برادرشان امام حسين (ع) دو فرزند اميرالمومنين علي (ع) بودند از حضرت فاطمه (س)، دختر پيغمبر اكرم (ص) و پيغمبر اكرم بارها مي فرمود  كه حسن و حسين فرزندان من هستند و به پاس  همين كلمه علي (ع) به ساير فرزندان خود مي فرمود: شما فرزندان من هستيد و حسن و حسين فرزندان پيغمبر خدايند.

یامهدی

آواتار KOROSH
وقتي مرا در گور نهادند ، به آن کس که مرا دفن می کند بگوييد چشمانم را باز نگه دارد تا همه بدانند هنوز چشم به راه هستم ، دستانم را روی قلبم بگذارند تا همه بدانند مهرش از دلم بيرون نرفته است ، بگوييد در دستم گل ياس بگذارند که همه بدانند به او ايمان داشتم ، بگوييد که روی صورتم آب بريزد تا همه بدانند هنوز هم برايش اشک می ريزم ، و در آخر سينه را بشکافند تا همه ببينند روی قلبم نوشته شده يا مهدي دوستت دارم

عشق واقعی

نظر یه پسر بچه در باره ی عشق...



یك روز آموزگار از دانش آموزانی كه در كلاس بودند پرسید:آیا می توانید راهی غیر تكراری برای بیان عشق،بیان كنید؟برخی

از دانش آموزان گفتند با "بخشیدن "عشقشان را معنا می كنند.برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین"را راه

بیان عشق عنوان كردند.شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی "را راه بیان عشق

می دانند.

در آن بین پسری برخاست و پیش از اینكه شیوه ی دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان كند،داستان كوتاهی تعریف كرد:یك

روز زن و شوهر جوانی كه هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپه

رسیدند در جا میخكوب شدند.

یك قلاده ببر بزرگ،جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر ،تفنگ شكاری به همراه نداشت و دیگر

راهی برای فرار نبود.

رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر،جرات كوچكترین حركتی نداشتند.ببر،آرام به طرف آنان حركت كرد.همان

لحظه مرد زیست شناس فریاد زنان فرار كرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه

بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان كه به اینجا رسید دانش آموزان شروع كردند به محكوم كردن آن مرد.

راوی پرسید:آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگیش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند از همسرش معذرت خواسته كه او را تنها گذاشته است!

راوی جواب داد:نه!آخرین حرف مرد این بود كه"عزیزم،تو بهترین مونسم بودی .از پسرمان خوب مواظبت كن و به او بگو پدرت

همیشه عاشقت بود."

قطره های بلورین اشك،صورت راوی را خیس كرده بود كه ادامه داد :همه ی زیست شناسان می دانند ببر فقط به كسی

حمله می كند كه حركتی انجام می دهد یا فرار می كند .پدر من در آن لحظه ی وحشتناك ،با فداكردن جانش پیش مرگ

مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود

بیوه اینترنتی

بیوه اینترنتی!؟

چت کردن


اعتیاد اینترنتی واژه ی جدیدی نیست خیلی از ما با آن آشناییم اما زمانی که این بحث مطرح می شود بیشتر نوجوانان و یا جوانان به ذهنمان خطور می کند آن هم تا زمانی که مجرد هستن.اما انگار اینترنت به یکی دیگر از عوامل از هم پاشیدگی خانواده در ایران تبدیل شده.


 

 

 

امروزه همه چیز دارد مجازی می‌شود. از دانشگاه و مدرك گرفته تا فضا و... حتی اعتیاد هم مجازی شده است. شاید تا‌چند سال پیش اعتیاد به اینترنت امری دور از ذهن بود، اما اكنون اعتیاد به اینترنت به یك واژه آشنا تبدیل شده است. از سال 1995 میلادی روانپزشكی به نام گلد برگ، اعتیاد جدیدی را كشف كرد. او با مردمی روبه‌رو می‌شد كه برای دیدن صفحه نمایشگر كامپیوتر، خانواده خود را رها كرده‌اند.

 

اینها در بسیاری از مواقع ترجیح می‌دادند وقت خود را با كامپیوتر و در سایت‌های مختلف اینترنت بگذرانند. به این ترتیب اعتیاد جدید را كشف كرد و بتدریج سایر محققان جنبه‌های دیگر این اعتیاد را شناسایی كردند . اعتیاد به اینترنت، برداشت كلی و اصولا به استفاده مستمر از اینترنت اطلاق می‌شود و امكان دارد دامنه نتایج آن به كم خوابی، به‌خطر افتادن موقعیت شغلی و دگرگونی در روابط خانوادگی و اجتماعی منجر شود.

 

شاید باور كردن این‌كه شخصی همسر خود را فقط به علت ارتباط با فرد دیگر در اینترنت ترك می‏كند برای كسانی كه به اینترنت اعتیاد پیدا نكرده‏اند، وحشتناك به نظر برسد؛ ولی این مساله هر روز در دنیای اینترنت اتفاق می‏افتد.

 

البته هنوز روان‌شناسان مطمئن نیستند كه اسم این پدیده را چه بگذارند. برخی از آنها ترجیح می‌دهند به جای واژه اعتیاد به اینترنت از واژه اعتیاد به كامپیوتر استفاده كنند؛ چون هستند افراد زیادی كه ساعت‌ها با كامپیوتر كار كرده و به آن وابسته‌اند، اما اصلا به اینترنت فكر نمی‌كنند. حتی بسیاری از روان‌شناسان در این مساله تردید دارند كه آیا واژه اعتیاد برای توصیف زمانی كه مردم وقت زیادی را صرف استفاده از اینترنت می‌كنند، واژه مناسبی است.به هر حال واژه را هر چه بنامیم این واقعیتی است كه وجود دارد.

چت

مانند تمامی انواع دیگر اعتیادها، اعتیاد اینترنتی، نوعی اختلال و بی‌نظمی روانی ـ اجتماعی با مشخصه‌هایی چون تحمل(نیاز به افزایش زمان لازم برای كسب مطلوبیت برابر با زمان‌های اولیه استفاده)، علائم كناره‌گیری(بویژه رعشه و ارتعاش، اضطراب و بی‌‌حوصلگی)، اختلالات عاطفی (افسردگی، تندخویی و بدخلقی) و از هم گسیختگی روابط و مناسبات اجتماعی(كاهش یا فقدان روابط اجتماعی به لحاظ كمی یا كیفی) است.

 

 

مشكلات میان فردی یا مشكلات هنگام كار یا مطالعه، نادیده گرفتن مسوولیت‌های مربوط به دوستان، خانواده، كار یا مسوولیت‌های فردی، كناره‌گیری پس از دست كشیدن از اینترنت، كج خلقی هنگام تلاش برای دست كشیدن از اینترنت، آنلاین ماندن بیش از زمان برنامه‌ریزی شده، دروغ‌گفتن یا مخفی نگهداشتن زمان واقعی كار با اینترنت از نظر دوستان یا خانواده، تغییر در سبك زندگی به منظور گذراندن وقت بیشتر با اینترنت، كاهش فعالیت فیزیكی، بی‌توجهی به سلامت شخصی و بی‌خوابی یا كم خوابی یا تغییر در الگوی خواب به منظور گذران وقت در اینترنت از دیگر علائم این اعتیاد است.

 

شاید عجیب باشد اگر در دادگاه خانواده بشنوید چون به اینترنت معتاد شده بودم، همسرم از من طلاق گرفت. اما این هم از دردسرهای واقعی دنیای مجازی است.از پیامدهای اعتیاد اینترنتی مشكلات خانوادگی و تاثیر آن روی روابط زناشویی، والدین و فرزندان است.

 

امروزه اصطلاح بیوه‌اینترنتی به همسر معتاد به اینترنت اطلاق می‌شود. آمار نشان می‏دهد اعتیاد به اینترنت ممكن است به فروپاشی خانواده و طلاق منجر شود. شاید باور كردن این‌كه شخصی همسر خود را فقط به علت ارتباط با فرد دیگر در اینترنت ترك می‏كند برای كسانی كه به اینترنت اعتیاد پیدا نكرده‏اند، وحشتناك به نظر برسد؛ ولی این مساله هر روز در دنیای اینترنت اتفاق می‏افتد.

مغز

مغز دخترا بهتر کار می کنه یا پسرا؟


از تفاوتهای دختران و پسران چه می دانید؟




مغز یک نوزاد در رحم بسیار سریع رشد می کند و طی یک یا دو ماه از چند سلول، به پیچیده ترین ساختار طبیعت تبدیل می شود و در ادامه جنین در ششمین ماه بارداری توانایی های مهمی کسب می کند که همگی تحت کنترل مغز او هستند. در هنگام تولد، مغز نوزاد هنوز به طور کامل شکل نگرفته است و تنها به اندازه یک سوم اندازه واقعی رشد کرده است زیرا مدت زیادی طول می کشد تا مغز کامل شده و به شکل تکامل یافته خود دست یابد.

سپس در سال اول تولد، تراکم سیناپسهایی(سیناپس به محل اتصال سلولهای عصبی گفته می شود) که در مغز ایجاد می شود به سرعت افزایش یافته و همان فرآیندی که قبل از تولد آغاز شده است ادامه می یابد. ولی در حدود ده ماهگی میزان افزایش سیناپسها متوقف شده و از یک سالگی تا پایان عمر ثابت می ماند.

از همان اوایل، تفاوت های جنسیتی در مغز نوزادی که هنوز متولد نشده است، مشهود است. یکی از این تفاوت ها آن است که قسمت های راست و چپ مغز در پسرها ارتباطات کمتری به نسبت دختران پیدا می کند.

بنابر همین تفاوت ها، مطالعات اخیر نشان داده که پسرها در برخورد با انواع خاصی از مسائل (مانند امتحانات هجایی یا جدول کلمات) تنها از یک طرف مغزشان استفاده می کنند، در حالیکه دخترها از هر دو طرف استفاده می کنند.

نیمه راست مغز همچنان که رشد می کند، سعی می کند ارتباطاتی با نیمه چپ مغز برقرار کند اما در پسران(البته در دوران کودکی) نیمه چپ آمادگی ایجاد ارتباطات را ندارد و لذا این «اتصالات» صورت نمی گیرد و در عوض سلول ها به نیمه راست، یعنی جایی که از آن آمده اند، باز می گردند لذا اتصالات در نیمه راست مغز غنی تر صورت گرفته و همین وضعیت باعث موفقیت پسران در حل مسایل ریاضی (در زمان تحلیل ، بررسی و حل مسایل ریاضی نیمکره راست مغز بیشترین فعالیت را دارد) است.

از طرف دیگر در دختران ارتباط بین دو نیمکره با موفقیت بیشتری برقرار شده و لذا باعث می شود که توانایی های کلامی دختران بسیار بالاتر باشد.

دختران در سال های اولیه مدرسه در مقایسه با پسران هوشبهر بیشتری دارند و نمرات بهتری را می آورند ولی در دوران دبیرستان و دانشگاه این تفاوت ها کاهش می یابد.

در ۷-۶ سالگی، هنگامی که کودکان آموزش جدی را شروع می کنند، از آنجا که در این سنین پسران(به طور مقطعی) از لحاظ ذهنی بین ۱۲- ۶ ماه عقب تر از دختران هستند،«هماهنگی حرکتی ظریف» (مانند نگهداشتن مداد یا استفاده از قیچی) در آنها(پسران) دیرتر شکل می گیرد. مطابق با این مساله، اینکه پسران و دختران از ۵- ۴ سالگی به کودکستان بروند عالی است، زیرا آنها(هم دختران و هم پسران) توانایی اجتماعی را کسب می کنند اما به نظر می رسد که پسران بیشتر از دختران به این آموزش ها نیازمند هستند و شاید لازم باشد بنا بر تشخیص والدین و یا مربی، کودکان پسر، مدت زمان بیشتری را در کودکستان سپری کنند .



● پسران با دختران متفاوتند

کسانی که نیمه راست مغزشان پیشرفته تر است (مانند پسران) از مزایایی نیز برخوردار هستند. پسران علاوه بر آنکه توانایی های ریاضی بهتری دارند، اهل عمل نیز هستند و اگر با مشکلی برخورد کنند می خواهند آن را برطرف سازند و بنابراین خیلی زودتر از دختران دست به کار می شوند.

از آنجاییکه در پسران نیمه راست مغز هم احساسات و هم فعالیت ها را کنترل می کند، بنابراین پسران به احتمال زیاد، زودتر وارد عمل می شوند. در حالیکه در دختران نیمکره های مغز تخصصی تر کار می کند یعنی نیمکره راست مرکز فعالیت های ریاضی و نیم کره چپ مرکز تکلم و بیان احساسات است . لذا پسران نیاز به تلاش بیشتری دارند تا به نیمکره چپ خود رجوع کنند و کلماتی برای توضیح احساسات، که در نیمکره راست مغز ثبت می کند، بیابند. در حالیکه دختران در این زمینه موفق ترند و در بیان احساسات بسیار بهتر عمل می کنند.

بطور کلی مطالعات دقیق علمی نشان داده است که دختران در سال های اولیه مدرسه در مقایسه با پسران هوشبهر بیشتری دارند و نمرات بهتری را می آورند ولی در دوران دبیرستان و دانشگاه این تفاوت ها کاهش می یابد.

دختران در استعداد کلامی برترند و پسرها در استعداد فضاییدختران و پسران به طور متوسط در قلمروهای مختلف هوشی الگوهای عملکرد متفاوتی دارند. در دوران کودکی، دختران در آزمون استاندارد شده توانایی کلامی بهتری نسبت به پسران دارند (خواندن، روانی کلامی، درک کلامی). در دوران دبستان دختران و پسران در حساب یکسان عمل می کنند ولی در دوران دبیرستان پسران در حساب و ریاضیات عملکرد بهتری نسبت به دختران دارند اما این تفاوت درمرحله دانشگاه کاهش می یابد.

اما ذکر این مطلب ضروری است که الگوهای موفقیت برای پسران و دختران (در زمینه های کلامی، غیرکلامی، ریاضی و...) وابسته به قالب های فرهنگی است که بر اساس آن رفتار مناسب برای دختران و پسران تعیین می شود.

برای مثال کودکان ما از همان دوران کودکی می آموزند که خواندن، هنر، مهارت های کلامی و ... قالب های زنانه است و مهارت های مکانیکی، ورزش و ریاضی از لحاظ اجتماعی مردانه تلقی می شود لذا به نظر می رسد این تفاوتهای میان دو جنس، تا حد زیادی تحت تاثیر شرایط فرهنگی جوامع نیز قرار گرفته است.

در انتهای باید عنوان شود که قطع نظر از نوع تبیینی که در مورد تفاوت دختران و پسران ارائه شده در حال حاضر ما می دانیم که تفاوت های بارز و قطعی میان دختران و پسران در چند زمینه محدود وجود دارد. مثلا دختران در استعداد کلامی برترند و پسرها در استعداد فضایی. در عین حال توانایی محاسبات عددی اندکی در پسران پیشرفته تر از دختران است و از طرف دیگر دختران در انجام حرکات ظریف و همچنین بین احساسات قویتر از پسران عمل می کنند. اما باید توجه داشت که تفاوت های عنوان شده، غالباً مربوط به میانگین های جمعیت است و برای قضاوت در مورد یک فرد خاص (یک دختر یا یک پسر) نباید به کار رود. زیرا ما دخترانی داریم که از لحاظ استعداد تجسم فضایی با قوی ترین پسران مقابله کرده و در عوض پسرانی داریم که در مهارت های کلامی، از قوی ترین دختران پیشرفته ترند.

لذا هیچکس نمی تواند ادعا کند که توانایی ذهنی در دختران بالاتر است یا در پسران. بلکه میان این دو جنس تفاوتهایی وجود دارد و این تفاوتها ناشی از برتری یک جنس بر جنس دیگر نیست.

برخی از روان شناسان و کارشناسان مشهور در این زمینه معتقدند که اگر در زمینه تفاوت میان دختران و پسران سوال شود که "بین آنان چه تفاوت هایی وجود دارد و یا کدامیک بر دیگری برتری دارد؟"؛ باید در پاسخ جواب داد:

«بین کدام دختر و کدام پسر؟»

دل شوره

بسیاری از ما و اطرافیان‌مان گاه و بیگاه دچار اضطراب و دلشوره می‌شویم. اما چنین اضطراب‌هایی تا کجا طبیعی‌اند؟ این اضطراب‌ها از کی نیازمند بررسی‌های روان‌پزشکی هستند؟
این پرسش‌ها را از دکتر مریم رسولیان، روان‌پزشک و استادیار دانشگاه علوم پزشکی ایران، پرسیده‌ایم و ماحصل، گفتگویی شد که می‌خوانید.

خانم دکتر! در برخوردهایمان با دوستان و آشنایان، افرادی را می‌شناسیم که خیلی زود نگران می‌شوند و در ذهنشان همیشه بدترین حالت ممکن را تصور می‌کنند. اگر فرزندشان ۱۰ دقیقه دیرتر به خانه برسد، چنان دچار اضطراب می‌شوند که انگار واقعا تصادف کرده. این را می‌توان یک اختلال روانی دانست؟

زود نگران شدن را روان‌پزشکان، اضطراب می‌نامند. افرادی که در مورد مسایل روزمره زندگی زود نگران می‌شوند و همواره درباره کارهای معمول زندگی پیش‌بینی منفی دارند، افرادی مضطرب هستند اما احساس اضطراب لزوما غیرطبیعی نیست و حتی در مواردی سبب افزایش کارایی افراد می‌شود. به‌عنوان نمونه، بیشتر دانش‌آموزان و دانشجویان در ایام امتحان دچار اضطراب می‌شوند و بهتر و بیشتر درس می‌خوانند؛

یعنی نسبت به روزهای معمول سال، توانایی بیشتری برای درس خواندن پیدا می‌کنند، کمتر می‌خوابند و دیرتر خسته می‌شوند؛ در حالی که افرادی که اضطراب بیمارگونه دارند، اگرچه کمتر می‌خوابند و نگران درسشان هم هستند اما به دلیل شدت اضطراب دچار کاهش تمرکز می‌شوند و افت عملکرد پیدا می‌کنند. این مقایسه در زمان امتحان هم صدق می‌کند؛ یعنی افراد مضطرب با وجود اینکه درس را بلد هستند، به دلیل شدت اضطراب نتیجه مطلوبی کسب نمی‌کنند.

 پس اضطراب هم خوب و بد دارد؟
بله؛ اضطراب، احساسی ناخوشایند و فراگیر است که همه انسان‌ها آن را تجربه می‌کنند. وقتی اتفاق ناخوشایندی در زندگی فردی یا اجتماعی از افراد پیش می‌آید، اضطراب یک تجربه قابل‌انتظار و بهنجار به حساب می‌آید و به عبارتی لزوما تجربه اضطراب یک تجربه نابهنجار نیست. اگر فردی بعد از فهمیدن اینکه مبتلا به یک بیماری صعب‌العلاج شده، اضطراب را تجربه کند؛

این یک واکنش بهنجار و انطباقی است اما اگر در برابر یک سرماخوردگی هم طوری مضطرب شود که انگار مبتلا به یک بیماری وخیم شده، این یک تجربه بیمارگونه است. ابتلا به بیماری بدخیم یا وقوع حوادث ناگوار در زندگی هر فردی محتمل است.

افراد مضطرب در زندگی به این احتمال اهمیت زیادی می‌دهند و با روبه‌رو شدن با هر واقعه غیرقابل‌انتظار، ناخوشایندترین واقعه را حدس می‌زنند. وقتی فرزندتان ۱۰ دقیقه دیرتر به منزل می‌رسد، اولین فکری که به ذهن شما به‌عنوان یک والد غیرمضطرب می‌رسد، این است که راه ‌شلوغ بوده یا فرزندتان سر راه رفته است خرید یا با دوستش حرف می‌زند یا چیزی از این قبیل؛ اما والدین مضطرب فکر می‌کنند که فرزندشان تصادف کرده یا دزدیده شده یا چیزی از این قبیل.

این مقایسه نشان می‌دهد که ارتباط مستقیمی بین افکار و احساس‌های افراد وجود دارد اما نمی‌توان به‌طور قطع گفت که احساس اضطراب فکر بد را به دنبال دارد یا فکر بد احساس اضطراب را به همراه خود می‌آورد اما هر کدام که باشد، غیرطبیعی است و برای خود فرد و اطرافیان آزاردهنده است.

این اضطراب در چه جنسی و در چه گروه سنی رایج‌تر است؟
اضطراب و بیماری‌های اضطرابی در زنان و جوانان بیشتر دیده می‌شود. اصولا خانم‌ها تجربه‌های هیجانی بیشتری دارند و اختلال اضطراب منتشر و فوبیا (هراس) در زنان بیشتر دیده می‌شود اما در مورد وسواس، شیوع آن بین زنان و مردان تفاوت بارزی ندارد.

چقدر این حالت به تیپ شخصیتی افراد بستگی دارد؟
بین تجربه اضطراب و ویژگی‌های شخصیتی افراد، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. اگرچه اصولا بین شخصیت و بیماری باید تفکیک قایل شد،‌ بعضی از تیپ‌های شخصیتی مانند شخصیت‌های وسواسی، وابسته، اجتنابی یا مرزی، زمینه تجربه اضطراب را بیشتر از سایر شخصیت‌ها دارند.

 آیا همه افراد به یک صورت اضطراب را تجربه می‌کنند؟
نه! بعضی از افراد اضطراب را بیشتر به صورت نشانه‌های جسمی مانند تپش قلب، تعریق، لرزش، تکررادرار، اسهال، سوزش سردل یا احساس گیر کردن لقمه در گلو تجربه می‌کنند اما در گروهی دیگر، افکار اضطرابی و نگرانی فکری نشانه غالب است و به عبارتی، بعضی اضطراب را با علایم جسمی و بعضی با علایم روانی تجربه می‌کنند.

اصولا اگر اضطراب گسترده بدون یک زمینه مشخص تجربه شود و نگرانی فرد در مورد مسایل روزمره زندگی و در اکثر امور دیده شود، به آن اضطراب منتشرگفته می‌شود. اختلال‌های اضطرابی شامل این موارد است:‌اضطراب منتشر، حمله هراس (پانیک)، ترس مرضی (فوبیا)، وسواس و اختلال استرس پس از حادثه (که بین مردم به نام موج انفجار رایج است). اگر اضطراب گسترده و نامحدود باشد، اضطراب منتشر است.

اگر نشانه‌های اضطرابی به صورت حاد، شدید و دوره‌ای تجربه شود، حمله هراس نامیده می‌شود. فوبیا به تجربه اضطراب در مواجهه با یک موقعیت یا شی‌ء ترسناک گفته می‌شود. وسواس، افکار تکراری و مزاحمی است که در اکثر موارد فرد برای کاهش اضطراب ناشی از این افکار مزاحم مجبور به انجام کارهای تکراری می‌شود.

مثلا فکر مزاحم یک نفر درباره اینکه بدنش نجس است، او را مجبور می‌کند که مکررا اقدام به شست‌وشو کند یا فکر می‌کند که در شمردن پول یا بستن در اشتباه کرده است و در نتیجه این کارها را مکررا تکرار می‌کند تا مطمئن شود. فرد وسواسی می‌داند که افکارش نادرست است اما وقتی فکر به ذهنش خطور می‌کند قادر به نادیده گرفتن فکرش نیست. در اکثر موارد فرق افراد وسواسی با افراد بهنجار در این است که افراد بهنجار هم افکاری مشابه افراد وسواسی به فکرشان می‌رسد اما فکر سریع از ذهنشان عبور می‌کند و آنها بر آن متمرکز نمی‌شوند.

مرز اضطراب و وسواس فکری کجاست؟
افکار اضطرابی، زمینه گسترده‌ای دارند و به یک موضوع خاص اختصاص ندارند اما معمولا وسواس به یک فکر یا رفتار خاص محدود می‌شود؛ مانند شست‌وشو، شمردن و افکار مزاحم مشخص. به عبارتی هر فرد وسواسی اضطراب هم دارد اما هر فرد اضطرابی وسواس ندارد.

کی باید نگران این رفتارها باشیم؟
وقتی این رفتارها برای فرد یا اطرافیان سبب آزار و محدودیت شود، اختلال به حساب می‌آید و نیاز به مداخله دارویی یا روان‌درمانی دارد.

می‌توان این رفتار را اصلاح کرد؟
مسلما مانند همه اختلال‌های دیگر، این اختلال هم درمان دارویی و روان‌درمانی دارد که بسته به نوع تشخیص روا‌ن‌پزشک بر مبنای ویژگی‌های شخصیتی یا تشخیص نوع اختلال، نوع درمان مشخص می‌شود و درمان‌ها بیش از ۵۰ درصد موثر هستند. این بهبودی تاثیر بسیار واضحی بر کیفیت زندگی فرد و اطرافیان او دارد و کاهش اضطراب، حتی به میزان ۱۰ درصد نیز در کیفیت زندگی اثر مثبتی خواهد داشت.

موفقیت

برای دستیابی به موفقیت محیط اطراف خود را به خدمت بگیرید.

 
هر فرد در محیطی قرار دارد که اگر بتواند بر محیط و عوامل محیطی آن تسلط پیدا کند و در جهت منافع خود از آنها استفاده نماید، حتماً به موفقیت دست خواهد یافت. برای خدمت گرفتن محیط اطراف خود اقدامات زیر را انجام دهید:
 

1- نسبت به محیط خود هوشیار باشید. هر اتقاقی که در محیط  اطرافیان می‌افتد ببینید و آن را در جهت رسیدن به موفقیت بکار بندید. 

2- محیط خود را به گونه‌ای تحت اختیار درآورید که در جهت منافعتان کار کند نه به ضررتان، سعی کنید محیط اطرافتان را در جهت منافع خودتان تغییر دهید.  

3- اجازه ندهید مردم کوچک اندیش شما را عقب نگه دارند. مردم حسود دوست دارند زمین خوردن شما را ببینند، آنها را از این لذت محروم کنید. همواره در نظر داشته باشید که معاشرت با مردم کوچک اندیش شما را نیز کوچک‌اندیش خواهد کرد، پس، از معاشرت با آنها خودداری کنید و به عقاید و نظرات آنها کوچک‌ترین اهمیتی ندهید. 
«اگر تا بحال مورد حسادت واقع نشده‌اید، به این دلیل است که تا بحال به کار بزرگی دست نزده‌اید.» 
4- به خودتان استراحت روحی فراوان بدهید. با گروه‌های جدید رفت و آمد کنید؛ و دقت داشته باشید که افراد، شما را در رسیدن به اهدافتان کمک و یاری کنند، نه اینکه مانع شما شوند. 

5- از مردم موفق راهنمایی بخواهید. آینده ی شما مهم است. پس با این کار می‌توانید برای آینده ی خود برنامه‌ریزی کنید تجارب آنها را به کار ببندید تا به موفقیت‌های مثبتی که آنها رسیده‌اند برسید. 

6- سموم فکری را از محیط خود به دور افکنید. از غیبت دوری کنید، راجع به مردم حرف نزنید و در موضع مثبت قرار بگیرید. 

7- در هر کاری که انجام می‌دهید درجه یک و بهترین باشید. نگذارید دیگران از شما پیشی بگیرند و شما عقب بمانید. همیشه سعی کنید نفر اول باشید. 
در مقاله ی بعد به بحث”
تسلط بر قابلیت های شخصی برای رسیدن به  موفقیت “می پردازیم. 
ادامه دارد…  منبع:کتاب تکنولوژی و مهندسی فکر نویسنده:دکتر محمد علی حقیقی